نیکان
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:46 :: نويسنده : علی یگانه " به نقل از مادر شهید عباس بابایی "
من تعداد هفت فرزند دارم و عباس درمیان فرزندانم برترین آنها بود . او خیلی مهربان و کم توقع بود .
با توجه به اینکه رسم بود تا هر سال شب عید برای بچه ها لباس نو تهیه شود اما عباس هرگز تن به این کار نمی داد . او می گفت : اول برای همه برادران و خواهرانم لباس بخرید و چنانچه مبلغی باقی ماند برای من هم چیزی بخرید . به همین خاطر همیشه هنگام خرید اولویت را به خواهران و برادرانش می داد .
او هر وقت می دید ما می خواهیم برای او لباس نو تهیه کنیم ، می گفت : همین لباسی که به تن دارم بیار خوب است و وقتی که لباس هایش چرک می شد ، بی آنکه کسی بداند ، خودش می شست و به تن می کرد . عباس هیچگاه کفش مناسبی نمی پوشید و بیشتر اوقات پوتین به پا می کرد . عقیده داشت که پوتین محکم تر است و دیرتر از کفش های دیگر پاره می شود و آنقدر آن را می پوشید تا کف نما می شد .
به خاطر می آورم روز ی نام او را در لیست دانش آموزان بی بضاعت نوشته بودند . دایی عباس ، که ناظم همان مدرسه بود ، از این مسئله خیلی ناراحت شد و به منزل ما آمد . از ما خواست تا به ظاهر و لباس عباس بیشتر رسیدگی کنیم تا آبروی خانواده حفظ شود .من از سخنان برادرم متأثر شدم . کمد لباس های عباس را به او نشان دادم و گفتم : نگاه کن . ببین ما برایش همه چیز خریده ایم اما خودش از آن ها استفاده نمی کند . وقتی هم از او می پرسم که چرا لباس نو نمی پوشی ؟ می گوید : در مدرسه شاگردانی هستند که وضع مالی خوبی ندارند . من نمی خواهم با پوشیدن این لباس ها به آنان فخر فروشی کنم .
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:44 :: نويسنده : علی یگانه "به نقل از همسر شهید اندرزگو " چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. سید علی یك ذغال گداخته را از روی قلیان برداشت و كف دستش گرفت. من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد؟ سید لبخندی زد و گفت: «این كه هیچ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد. دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد كه نامش «سید علی» است. از آنروز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج باشید.» بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است. همسر شهید گفت من پرسیدم: سیدعلی! منظورتان این است كه خودتان رئیس جمهور می شوید؟ سید پاسخ داد خیر، من آن روز نیستم. دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:44 :: نويسنده : علی یگانه شهریور 1360 شهید قدوسی دادستان کل انقلاب به شهادت رسید و 15 شهریور همان سال به مناسبت شهادت این شهید بزرگوار و شهید وحید دستجردی حضرت امام خمینی (س)پیامی صادر کردند.شهید قدوسی علاوه بر دارا بودن سمت های قضایی نقش ویژه ای در کادرسازی نیروهای انقلابی به همراه آیت الله شهید دکتر بهشتی داشت.
شهید قدوسی علاوه بر شاگردی حضرت امام خمینی (س)در روند مبارزات انقلاب نیز نقش آفرین بود و سال 1345 دستگیر و به زندان قزل قلعه انتقال یافت. شهید قدوسی به همراه شهید بهشتی اقدام به تأسیس مدرسه حقانی و مکتب توحید کرد و با اعمال شیوهای نو و کارساز ، این دو نهاد آموزشی را الگویی برای سایر مراکز آموزشی و فرهنگی قرار داد. شهید قدوسی پس از انقلاب به فرمان امام خمینی به سمت دادستان کل انقلاب برگزیده شد و پس از 31 ماه در 14 شهریور 1360 بر اثر انفجار یک بمب آتشزا توسط منافقین در دادستانی انقلاب ، به شهادت رسید. سرهنگ هوشنگ وحید دستجردی نیز که از طرفداران نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (س) به شمار میرفت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در اسفند 1357 مجدداً به خدمت دعوت گردید. و در 24 اسفند 1359 به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد. سرهنگ "هوشنگ وحید دستجردی" در انفجار دفتر ریاست جمهوری به شدت زخمی شد و چند روز بعد بر اثر جراحات وارده به شهادت رسید.درپی شهادت این دو شهید بزرگوار حضرت امام خمینی پیامی خطاب به ملت ایران صادر کردند پیام [به ملت ایران (تجلیل از مقام شهیدان: على قدوسى و وحید دستجردى)]. زمان: 15 شهریور 1360/7 ذى القعده 1401. مکان: تهران، جماران. موضوع: تجلیل از مقام شهیدان: على قدوسى (دادستان کل انقلاب) و وحید دستجردى (رئیس شهربانى). مناسبت: شهادت شهید على قدوسى و سرهنگ وحید دستجردى. مخاطب: ملت ایران. بسم اللَّه الرحمن الرحیم. آیت الله رفسنجانی از شهید قدوسی می گوید: آنان به سلطه جهنمی استکبار بویژه آمریکای جهانخوار در ایران پایان دادند و رابطه با مظلومان تاریخ و جهان اسلام را برقرار نمودند تا جائیکه سفارت اسرائیل را برچیده و بجای آن سفارت فلسطین را در ایران بنا کردند و دیگر ثمره فداکاری و ایثار آنان این است که امروز بجای صدای عیاشان رژیم پهلوی صدای قرآن همه جا بلند است. اگر نسل جوان امروز ایران، از این جانفشانی ها و ایثارهای تاریخ سازان انقلاب اسلامی مطلع شود، بهتر قدردانی می کند و درک خواهد کرد، نظام اسلامی که در ایران برقرار شده و همه چیز اسلامی شده ،به آسانی بدست نیامده است. نباید اجازه داد این افتخارات با خودخواهی ها و یکه تازیها پایمال شود. کسانی که این کار را انجام می دهند به حقیقت ظلم بزرگی انجام می دهند و باید پاسخگو باشند. همین مسجد قبا گواه خوبی است که چه بر سر انقلابیون، مراجع ، عالمان و نیروهای مجاهد و مردم مظلوم آمد و ما نباید امروز خیلی آسان منافع انقلاب را فدای بعضی از خودخواهی ها کنیم که این شایسته انقلاب و کشور نیست. درمقابل دشمنان ملت ایران که با امام و مجاهدان راه انقلاب دشمنی کردند، بهترین راه قدردانی از تلاش ها و مجاهدتها، زنده نگه داشتن یاد نیروهای بزرگ و مقدس انقلاب است. نمی توانیم محصول تلاش و شهادت مجاهدان و مبارزان انقلاب را نادیده بگیریم و امیدوارم این وظیفه شناسی ، حق شناسی و شکر نعمت انقلاب در ما زنده بماند. بهترین راه قدردانی از شهدا و دوستانی که برای این انقلاب ایثار و فداکاری کردند ادامه راه آنان است و مردم به ویژه جوانان ما باید بدانند برکسانی که در راه انقلاب مجاهدت کردند، به زندان افتادند و جان خود را در طبق اخلاص گذاشتند و شهادت را برگزیدند، چه گذشته است. شیهد قدوسی را شخصیتی ارزشمند و خدمتگزاری برای اسلام و انقلاب بود که عمرش را در راه اعتلای انقلاب صرف کرد و افزود: شرکت در مراسم بزرگداشت این شخصیت که کار و نظمش بسیار شناخته شده، یک افتخار است. تلاش های شهید قدوسی برای نظم بخشیدن به پذیرش طلاب و روند تحصیلی آنان و تاسیس مدرسیه علمیه حقانی و افرادی در این مدرسه پرورش یافتند که امروز مسوولیت های مهم کشوری را برعهده دارند. آیت الله قدوسی بدون شک از پیشگامان نهضت مبارزه با رژیم پهلوی بود. شاگردان امام برای ایجاد شرایط جدید یک تشکل اسلامی را در حوزه بنا نهادند زیرا دریافتند که بدون تشکیلات و سازمان و برنامه ریزی منظم نمی توان در مسیر مبارزه با یک رژیم مورد حمایت شرق و غرب گام برداشت. یک پوششی به نام جامعه مدرسین برای اصلاح حوزه را با کمک یازده نفر از دوستان از جمله حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب، آیت الله قدوسی، آیت الله مشکینی و آیت الله ربانی شیرازی تشکیل دادیم که به ظاهر برای رفع نابسامانی ها حوزه و نظم بخشیدن به ساختارو درس ها و کنترل ورود و خروج به حوزه بود اما عملا بنیانش برای تشکیلاتی بود جهت تاسیس حکومت اسلامی و رسیدن به اهداف مبارزاتی حضرت امام در غیاب ایشان که در زندان بودند. آیت الله قدوسی مسوول اطلاعات این مجموعه شد و تا سال 45 کارهای بزرگی انجام شد اما ساواک اساسنامه تشکیلات را از یکی از افراد بدست آورد و تشکل لو رفت و تعدادی از گروه بازداشت شدند. آیت الله قدوسی نیز مدتی بعد بازداشت شد و سایر افراد متواری شدند. آیت الله خامنه ای را که آن موقع درمشهد بودند و هنوز از موضوع مطلع نبودند در تهران دیدم و موضوع را به اطلاع ایشان رساندم. آیت الله قدوسی از متقدمین نظم دهنده به حوزه علمیه قم با استفاده از تجارب قبل از انقلاب خود مسئولیت دادگاه های انقلاب را که یکی از سخت ترین و خطرناک ترین مسئولیت ها بود برعهده گرفت و به نظم درآوردن وضعیت قضایی و دادگاه های کشور موجب خشم منافقین کوردل شد و در نهایت ایشان به موجب دشمنی این گروهک ها به شهادت رسید. این خانواده شهید پرور شهید دیگری را در جنگ به امت حزب الله تقدیم کرد، شهید محمد حسن قدوسی دانشجوی بسیار موفق دانشگاه مشهد، از پیشتازان شرکت در جنگ تحمیلی بود که در هویزه به شهادت رسید و جنازه ایشان نیزهرگز پیدا نشد. شهید آیت الله قدوسی داماد خانواده علامه طباطبایی بود که حاصل پیوند این دو خانواده، به وجود آمدن نسلی با برکت برای انقلاب و حوزه بود و ما امروز از آن بهره می بریم و تاکنون اقدامات آنان در بسیاری از امورعلمی و فلسفی ماندگار و راه گشا بوده است. دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:43 :: نويسنده : علی یگانه اخیرا خاطرهای به نقل از علامه جعفری در فضای مجازی منتشر شده که جالب و خواندنی است.
به گزارش جهان نیوز، علامه جعفری میگوید: فردی تعریف میکرد تو یکی از زیارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم یا امام رضا دلم میخواد تو این زیارت خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو میبینی. نشونهشم این باشه که تا وارد صحنت شدم از اولین حرف اولین کسی که با من حرف میزنه من پیامتو بگیرم. وارد صحن که شدم خانممو گم کردم. اینور بگرد، اونور بگرد، یه دفه دیدم داره میره. خودمو رسوندم بهش و از پشت سر صداش زدم که کجایی؟ روشو که برگردوند دیدم زن من نیست. بلافاصله بهم گفت: «خیلی خری!» حالا منم مات شده بودم که امام رضا عجب رک حرف میزنه. زنه دید انگار دستبردار نیستم دارم نگاش میکنم گفتش «نه فقط خودت، پدر و مادر و جد و آبادتم خرند.» علامه میگوید این داستان را برای مطهری تعریف کردم تا ۲۰ دقیقه میخندید.
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:41 :: نويسنده : علی یگانه امروز سالروز شهادت آیت الله مدنی دومین شهید محرابه . به همین مناسبت چند خاطره از این شهید بزرگوار گذاشتم که خوندنش خالی از لطف نیست .
خاطره اول شهيد بزرگوار آيت الله مدني فرمود: من در دو موضوع نسبت به خودم شك كردم. يكي اين كه به من مي گويند: سيد اسدالله! آيا واقعاً من از اولاد پيامبر هستم؟ و ديگر اين كه آيا من لياقت آن را دارم كه در راه خدا شهيد شوم يا نه؟ روزي به حرم حسين ( عليه السّلام) رفتم و در آن جا با ناله و زاري از امام خواستم كه جوابم را بدهد. پس از مدّتي، يك شب امام حسين ( عليه السّلام) را در خواب ديدم كه بالاي سرم آمد و دستي بر سرم كشيد و اين جمله را فرمود:« يا بني انت مقتول» يعني اي فرزندم كشته مي شوي كه جواب دو سؤال من در آن بود، امام فرمود: فرزندم! پس من سيد هستم و ديگر به من بشارت داد كه من شهيد مي شوم.
خاطره دوم (قابل توجه بعضي از انسانها كه تنها هستند ، مانند پيرها وطلاب و دانشجويان و ...) شهيدمحراب،آيتالله مدني ، درزمانشاهتبعيدشدهبود"دركازرون،مَمَسَّني " بهتبعيدگاهرفتيموديديميكعالمبزرگوار،تنهادر اتاقينشستهاست. گفتيم: حضرتآيتاللهمدني ،ناراحتنيستيد؟ گفت: نه! خوشحالم! گفتم: چرا؟! گفت: چوندرتبعيدشاههستم،هرنفسيكهميكشمبهخدانزديكترميشوموشاههرلحظه،يكقدمبهجهنّمنزديكميشود؛لذالذّتميبرم . دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:39 :: نويسنده : علی یگانه هیچ کس
شهید مصطفی چمران : خوش دارم هیچکس مرا نشناسد هیچکس از غمها و دردهایم آگاهی نداشته باشد، دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:38 :: نويسنده : علی یگانه جمعه یعنی یک هوای غصه دار
جمعه یعنی لحظه لحظه انتظار جمعه یعنی یک سما فریاد و آه جمعه شد آقا کجایی ؟ بین راه ! جمعه وصل و رسیدن کی شود؟ میشود من باشم و وقتش شود؟ عاقبت یک جمعه خواهی یا نخواهی می رسد بارالها میشود این هفته هجرانش به پایانی رسد؟
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:37 :: نويسنده : علی یگانه اینترنت که بوجود آمد یک ابزار اختصاصی نبود ما هم می توانیم از آن استفاده کنیم یعنی که راه دو طرفه است اگر دشمن می تواند از علوم ارتباطات و از پیشرفت ها و تازه های علمی این رشته استفاده کند ما هم می توانیم استفاده کنیم . از همان شیوه هایی که ضلالت استفاده می کند ما هم می توانیم استفاده کنیم و هدایت را منتشر کنیم . دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:36 :: نويسنده : علی یگانه یکی از اشعار دیوارهای چهار طرف ضریح حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) که شاعرش سنی هست این شعر است:
لو لم یکن فی صلب آدم نوره / لما قیل قدما للملائکة اسجدوا و لولاه ما قلنا و لا قال قائل / "لمالک یوم الدین"، "ایاک نعبدوا" اگر نور او [حضرت علی علیه السلام] در وجود حضرت آدم نبود، [توسط خدا] به ملائکه گفته نمی شد که به آدم سجده کنید... و اگر او [حضرت علی علیه السلام] نبود، نه ما و نه هیچکس دیگر، به «مالک یوم الدین»(یعنی خدا)، «ایاک نعبدوا» نمی گفتیم. (یعنی خدا پرست نبودیم) دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:35 :: نويسنده : علی یگانه ماده37 پیمان جهانی حقوق کودک: ![]() دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:34 :: نويسنده : علی یگانه به بهانه فرار رسیدن سالروز پیروزی حزبالله؛
مجری و برخی از حاضران میخندند و مجری رو به سرباز دیگری به نام راقی کرده و می گوید: تو در گزارشت گفتی که مبارزانی بدون سر دیدهای؟ چطور چنین چیزی ممکن است. راقی گفت: تنها من آنها را ندیدهام؛ تمام افراد یگان من این صحنه را رؤیت کردهاند.
گروه بینالملل مشرق - پایگاه مقاومت اسلامی لبنان به تازگی داستانهایی از عنایتهای الهی در جنگ 33 روزه که برای عناصر مقاومت اسلامی این کشور اتفاق افتاده را منتشر کرده که هفت داستان کوتاه از آنها را در متن زیر میبینید. ![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:32 :: نويسنده : علی یگانه - امام صادق علیه السلام فرمودند:
ثَلاث مـَن کـُن فیه کـان سَیـدا:کظمُ الغیظ وَالعَفـوُ عَن المَسیىء والصِّله بِـالنَفـسِ وَالمـال. سه چیز است که در هـر که بـاشـد آقـا و سـرور است: خشـم فـرو خـوردن گذشت از بدکـردار کمک و صله رحـم بـا جـان و مـال. (تحف العقول، ص ۳۱۷)
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:31 :: نويسنده : علی یگانه امالفضل میگوید: آخرین پیامبر خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله برای عیادت شخصی که زبان به شکایت گشوده بود و آرزوی مرگ میکرد وارد شد. به او فرمود: آرزوی مرگ مکن، زیرا (با حضور در دنیا) اگر نیکوکار باشی بر نیکیهای خود میافزایی و اگر گناهکار باشی مهلت مییابی و مورد رضایت خدا قرار میگیری، پس آرزوی مرگ مکنید.
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:30 :: نويسنده : علی یگانه امام صادق سلام الله علیه : بعد از صلح با دشمنت ، از او سخت برحذر باش ؛ زيرا گاه دشمن ، خود را به تو نزديك مى كند ، تا غافلگيرت سازد ؛ پس دورانديش و محتاط باش و خوش بينى به دشمن را متهم كن پيامبر صلى الله عليه وآله : :
قَولُ الرَّجُلِ لِلمَرأةِ: إنّي اُحِبُّكِ لا يَذهَبُ مِن قَلبِها أبَداً؛ گفتن مرد به همسرش كه: « دوستت دارم» هيچ گاه از قلب او بيرون نمىرود. كافي: ج 5، ص 569، ح 59 / دوستی از نگاه قرآن وحدیث: ص260 دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:26 :: نويسنده : علی یگانه Story of Real Love and Devotion for Allah داستان عشق واقعی و نیایش با خدا
After performing Salat Al asr پس از انجام نماز عصر She put on her make-up, او خودش را آرایش کرد Wore her beautiful white dress preparing herself for her wedding party لباس زیبا و سفید مناسبش را پوشید و آماده جشن عروسی شد Then she heard the Adhan of al maghrib and she realized That she have to take Wudu…she told her mother: سپس او صدای اذان مغرب را شنید و متوجه شد که باید وضو بگیرد ... و به مادرش گفت: “Mother, I have to go to make wudu and pray Maghrib” "مادر، من باید بروم وضو بگیرم و نماز مغرب را بخوانم " Her mother was shocked: مادرش شوکه شده بود “Are you in or right frame of mind?! "آیا مغزت تکان خورده ؟ . Guests are waiting for you, to see you! What about your make –up? میهمانان برای دیدن تو در انتظارند ،! آرایشت را چه کار می کنی ؟ It will be all washed away by water!!” then she added تمام آرایشت بوسیله آب شسته می شود ! "سپس او ادامه داد : ” I am your mother and I order you not to perform salah now! "من مادرتم و به تو دستور می دهم که در حال حاضر نماز نخوانی " If you make wudu now, I will be angry at you”" "اگر اکنون تو وضو بگیری ، من از تو عصبانی خواهم شد " Her daughter replied: دخترش جواب داد: ”Wallahi I won’t go out from here till I perform my salah! بخدا سوگند ، من از اینجا بیرون نمی روم تا زمانی که نمازم را بخوانم ! Mother you must know that, ‘There is no obedience to Any creature in disobedience to the Creator! مادر شما باید بدانید که هیچ نافرمانی آفریده ای، برای خالقش وجود ندارد ! Her mother said:”What would our guests say about you When you’ll show up in our wedding party without make-up?! مادرش گفت: " میهمانان ما در مورد تو چه خواهند گفت وقتی که بدون آرایش وارد مراسم عروسی شوی!؟ You won’t be beautiful in their eyes! نمی خواهی در چشمانشان زیبا دیده شوی ! And They will make fun of you!” و آنها تو را مسخره می کنند! " The daughter asked with a smile: دختر با لبخند بر لبانش سوال کرد: ”Are you worried because I won’t be beautiful In the eyes of created beings? "آیا شما نگران هستید که من در چشم انسانهای مخلوق ، زیبا نخواهم بود ؟ What about my Creator?! در مورد آفریدگار من چطور! I am worried because, if I miss my salah on time I won’t be beautiful in His eyes!” من نگران هستم، زیرا اگر نماز اول وقت را از دست بدهم در چشم خدا زیبا نخواهم بود ! " She started to make wudu, and all her make-up was washed away او شروع کرد به وضو گرفتن ، و همه آرایش صورتش با آب پاک شد But she didn’t care… اما وی اهمیتی نداد... Then she began her salah and at the moment she bowed down To make sujud سپس او شروع به نماز کرد ، در آن لحظه او متمایل به پایین شد و به سجده رفت، She didn't realize that it will be her last one! او متوجه نبود که آن آخرین (سجده) اوست ! Yes! She died while in sujud! بله! او در حال سجده درگذشت! What a great ending for a Muslim girl who insisted on obeying her Lord!! چه پایان عالی برای یک دختر مسلمان که در اطاعت از دستور پروردگار خود اصرار داشت! Subhan Allah! سبحان الله! التماس دعا دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:24 :: نويسنده : علی یگانه رهبری نه پست است نه مقام، بلکه امام جامعه است. چگونه است که در نماز با اقتدای چند نفر میگوییم امام جماعت...! اما به رهبر جهان اسلام نگوییم امام؟ هرلفظی غیر از امام خامنه ای جفاست به ایشان!
بعد از رحلت امام راحل عظیم الشان عده ای افراد قدرت طلب که به برکت وجود مقدس امام زمان دستشان به کرسی ولایت فقیه نرسید چاره را در آن دیدند که این کرسی را تضعیف کنند و در اولین گام سعی کردند با نشاندن واژه مقام معظم رهبری به جای امام خامنه ای ضمن تضعیف جایگاه ولایت به آقا بفهمانند که درست است که نتوانستیم کرسی را تصاحب کنیم اما تضعیفش که می توانیم بکنیم و به رهبر انقلاب ضمن دهن کجی بگویند : آن امام امام ، امت امت گذشت حالا دیگر شما یک مقام رسمی بیشتر نیستید… آنهم از جنس مقام معظم رهبری… و هیچ وقت نتوانستند ولایت را بفهمند و همواره سعی کردند امام خامنه ای را در نشریات و تریبونهایشان سانسور کنند اما چه باک که خورشید پشت ابر نمی ماند و سایه ناپایدار است و آنکس را که خدا عزت بخشد کس نتواند خوار کند و آنکس که به غیر خدا چنگ زند ریسمانش پاره خواهد شد… دوستان عزیز رسانه ای سعی کنید به این جماعت بفهمانید که برای جوانان مومن و غیور فضای مجازی تنها واژه امام خامنه ای رسمیت دارد و مقام معظم رهبری به درد همان مبتکرین این واژه می خورد که دل به صندلی دارند و از نور ولایت محرومند…. برگرفته از تمامي وبلاگ هاي ولايي
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:21 :: نويسنده : علی یگانه گلوله توپ ، دو برابر اون قد داشت ،چه رسد به قبضه اش گفتم : چه جوری اومدی اینجا؟
گفت : با التماس گفتم: چه جوری گلوله توپ را بلند می کنی می آری ؟ گفت : با التماس گفتم: می دونی آدم چه جوری شهید می شه ؟ گفت : با التماس و رفت چند قدم که رفت برگشت و گفت: شما دست از راه امام بر ندارید وقتی آخرین تکه های بدنش را توی پلاستیک می ریختیم فهمیدم چقدر التماس کرده بوده شهید شه... دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:21 :: نويسنده : علی یگانه ![]() پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو میکرد … پرسیدم : دنبال چی میگردی ؟ گفت : سربند یا زهرا (س)! گفتم : یکیش رو بردار ببند دیگه ، چه فرقی داره ؟ گفت : نه ! آخه من مادر ندارم … دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:20 :: نويسنده : علی یگانه ![]() اول پاییز بود و در کلاس دفتر خود را معلم باز کرد بعد با نام خدای مهربان درس اول آب را آغاز کرد گفت بابا آب داد و بچه ها یک صدا گفتند بابا آب داد دخترک اما لبانش بسته ماند گریه کرد و صورتش را تاب داد او ندیده بود بابا را ولی عکس او را دیده در قابی سپید یادش آمد مادرش یک روز گفت دخترم بابای پاکت شد شهید
مدتی در فکر بابا غرق بود تا که دستی اشک او را پاک کرد بچه ها خاموش ماندند و کلاس آشنا شد با سکوتی تلخ و سرد دختری در گوشه ای آهسته باز گفت بابا آب داد و داد نان شد معلم گونه هایش خیس و گفت بچه ها بابای زهرا داد جان بعد روی تخته سبز کلاس عکس چندین لاله زیبا کشید گفت درس اول ما بچه ها درس ایثار و وفا ، درس شهید مشق شب را هر که با بابای خود باز بابا آب داد و نان نوشت دخترک اما میان دفترش ریخت اشک و “داد بابا ، جان” نوشت دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:15 :: نويسنده : علی یگانه چه انتظارعجیبی...
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:13 :: نويسنده : علی یگانه ![]() براي نماز که مي ايستاد، شانه هايش را باز مي کرد و سينه ش را مي داد جلو. يک بار به ش گفتم "چرا سر نماز اين طورمي کني؟" گفت "وقتي نماز مي خواني مقابل ارشد ترين ذات ايستاده اي. پس بايد خبردار بايستي و سينه ت صاف باشد."با خودم مي خنديدم که دکتر فکر مي کند خدا هم تيمسار است.
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:13 :: نويسنده : علی یگانه تورو خواب دیدم ,تورویادمه
|