نیکان

نتیجه گیری:

در این زمینه تاثیر شبکه های اجتماعی مجازی در جوانان ؛به نظر میرسد که بیشترین تاثیر شبکه های اجتماعی بر نسل ایکس و یا همان متولدین دهه ۹۰ به بعد می باشد که از زمانی که پا بر عرصه هستی نهاده اند دنیا را به صورت کاپیوتری دیده اند و به همین جهت نیز میباشد که این گروه را نسل شبکه ای نامگذاری کرده اند.اینان اقتصاد را,دین را؛فرهنگ را,جامعه را و هم چنین تاریخ را بر صفحه نمایشگر دیده اند.

تاثیری که اینترنت به طور عام و شبکه های اجتماعی مجازی به صورت خاص میتوانند بر روی این نسل ها بگذارند میتواند آن باشد که این ذهنیت را در آنها به وجود آورد که(و هم چنین آنها را عادت دهد)تا جامعه را از منظر مانیتور خود و کنش متقابل اجتماعی را از پشت پنجره ای از کلمات انجام دهد.پنجره ای که بستن آن فقط نیازمند زدن دکمهcloseاست و شاید در هیچ یک از کنش های متقابل خاتمه دادن به کنش بدین راحتی نباشد.

اما نمی توان به یک طرفه به قاضی رفت.خدماتی که شبکه های اجتماعی برای بشریت عرضه داشته اند غیر قابل فراموشی و نادیده گرفتن است.آنها برای ما بعد مکان و زمان را از بین برده اند و امکان کنش بین کسانی که هرگز بایکدیگر را نمی توانستند کنشی انجام دهند رابطه برقرار کرده است.شبکه های اجتماعی باعث به وجود آمدن و تسریع فرهنگ جهانی و برخوردهای بین فر هنگی و پیدایش مقوله چند فرهنگی هستند.

اما آنچه که به نظر مضر می آید استفاده نا به جا و زیاد از حد از این شبکه ها و جایگزینی انها به جای کنش متقابل است و جهان را از این پنجره دیدن است. و این میتواند در جامعه رو به گذار ایران که با سرعتی زیاد رو به مدرنیته می رود و شاید فرهنگ آن یارای مقابله با این هجوم را نداشته باشد به شدت مخرب باشد

 

منابع:

 

-شبکه های اجتماعی مجازی و کاربران جوان؛محمود شهابی و قدسی بیات؛۹۱؛نورمگز

-مولایی,محمد مهدی,«انواع کاربران شبکه های اجتماعی»۱۳۸۸,ماهنامه دنیای کامپیوتر و ارتباطات,شماره ۸۷

-کاشانی,مجید,مطالعه جمعیت شناختی شبکه های اجتماعی مجازی با تاکید بر کاربران فیس بوک در ایران۳-۱۰

-آذربخش,علی محمد,رویکردی نظری به تاثیرات شبکه های اجتماعی بر اشتغال در میان جوانان.نومگز

نسل ها/شبکه های اجتماعی    / فیسبوک       / مای اسپیس /            تویی تر /         لینکدین

جنگ جهانی دومی ها /  ۹۰ درصد /      ۳۲درصد /       ۱۷درصد /       ۴درصد

انفجار جمعیت / ۷۳ درصد /      ۴۰درصد / ۱۳درصد /    ۱۳درصد

نسل x  / ۷۶ درصد      / ۵۷درصد       / ۱۸درصد /     ۱۳ درصد

نسلy   ۶۵درصد /       ۷۵درصد /       ۱۴درصد /       ۹درصد

نسلz   ۶۱درصد /       ۶۵درصد /       ۹درصد /         ۰درصد

متولدین دهه ۶۰ تا۷۰ میلادی اعضای گروه ایکس را تشکیل میدهد.نسل ایکسی ها همانند دو نسل قبل از خود بیشتر عضو فیسبوک هستند رقم ۷۶ درصد.

نسل وای متولدین۱۹۸۰ تا اواسط دهه ۹۰ را شامل می شوند.به این گروه نسل هزاره نیز گفته می شود.و عمدتا فرزندان نسل انفجار جمعیتی محسوب می شوند.بر خلاف نسل های قبل که استفاده از فیس بوک را به دیگر شبکه های اجتماعی ترجیح می دادند,مای اسپیس سایت محبوب نسل وای ها ست.۷۵ درصد مای اسپیس و ۶۵ درصد فیس بوک.

نسل زد را نسل اینتر نت و یا نسل شبکه نامگذاری کرده اند.این نسل متولدین اواسط دهه نود میلادی به بعد هستند.این نسل نیزهمانند نسل وای مای اسپیس را به فیسبوک نرجیح می دهند(مجید کاشانی)

نسل سالهای انفجار جمعیتی که به متولدین بعد از جنگ جهانی دوم گفته می شود(بی بومرز).این نسل بیشترین استفاده از شبکه های اجتماعی را دارد.۷۳ درصد کاربران فیس بوک و ۴۰ درصد کاربران مای اسپیس و۱۳ درصد عضو توییتر و ۱۳ درصد عضو لینکدینآمار استفاده ی نسل انفجار جمعیتی از شبکه های اجتماعی است.۶۲ درصد اعضای عضو نسل انفجار جمعیتی تماس با دوستان را علت عضویت خود اعلام کرده اند.هم چنین انگیزه کاری نیز در بین این نسل بیش از سایر نسل ها در این گروه دیده می شود.

نسل جنگ جهانی دوم مسن ترین گروهی هستند که از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند.این نسل کسانی هستند که در زندگی شان جنگ جهانی دوم را تجربه کرده اند و هم اکنون سالهای کهن سالیزندگی خود را سپری میکنند.این نسل در برابر استفاده از شبکه های اجتماعی بیشترین استفاده را از فیس یوک و کمترین استفاده را از لینکدین دارند.این نسل در دلایل استفاده از شبکه های اجتماعی تفاوت قابل توجهی با سایر نسل ها دارد.همانند سایر نسل ها انگیزه در تماس بودن با دوستان با ۵۷ در صد عمده ترین دلیل پیوستن جنگ جهانی دومی ها به این گونه از سایت هاست.

سایت های شبکه های اجتماعی که اجتماعات مجازی کاربران اینترنتی هستند,خبرساز ترین سایت های اینترنت در سالهای اخیر محسوب می شوند.بر اساس مطالعه ای که سایت اندرسون آنالیتیکس بر روی کاربران شبکه های اجتماعی مجازی از جمله فیس بوک انجام داد ه است به تفاوت استفاده ی نسل ها و گروه های سنی از شبکه های اجتماعی مجازی پرداخته است.

اما در اینتر نت کاربرانی هم هستند که در استفاده از امکانات جدید پیشگام هستند,ولی نسبت به عضویت در شبکه های اجتماعی اشتیاقی از خود نشان نمی دهند و در فعالیت های انلاینشان آنها را به کار نمی گیرند که جمعیتی حدود ۷۸ میلیون نفر و میانگین نسی انها از ۴۵ سال به بالا هستند.گروهی دیگر از کاربران اینتر نتی که عموما از شبکه های اجتماعی استفاده نمی کنندکاربران پر مشغله هستند.میانگین سنی این گرو ه از کاربران ۴۵ سال است و تخمین زده می شود ۳۲ میلیون نفر در این دسته قرار گیرند. گرو ه دیگری که شبکه های اجتماعی را به کار نمی گیرند کاربران نگران هستند.میانگین سنی این گروه ۵۳ سال و تعداد آنها حدود ۳۰ میلیون نفر است..آخرین گروه ی که از شبکه های اجتماعی استفاده نمی کنند کاربران بد بین هستند میانگین سنی این گروه ۴۹ سال است و تعدا این ها ۱۶ میلیون نفر می باشد.(مولایی,۱۳۸۸)

این پژوهش با تاکید بر کاربران اینترنتی آمریکایی با تاکید بر فیس بوک انجام شده است و پس از گرداو ری اطلاعات مربوط به نوع رویارویی این کاربران با شیکه های اجتماعی ,آنها در چهار گروه طبقه بندی شده اند.

 

۱: کاربران ماهر که تعداد این دسته از کاربران حدود ۲۴ میلیون نفر و میانگین سنس آنها ۲۷ سال می باشد

 

۲:کاربران فراغتی ۲۱ میلیون نفر در این گروه جای میگیرند. که مینگین سنی آنها ۴۵ سال است

 

۳:کاربران به دنبال سرگرمی: میانگین سنی این گروه ۲۹ سال و و تعداد آنها ۲۹ میلیون نفر محاسبه می شوندو

 

۴:کاربران تجاری:که میانگین سنی این افراد۳۳سال و تعداد آنها ۳۵ میلیون نفر تخمین زده می شود.

مطالعات جمعیت شناختی کاربران:

مطالعات جمعیت شناختی مجازی حاکی از آن است که کاربران شبکه های اجتماعی از قابلیت ها و امکانات متنوع این شبکه ها به یک میزان و در یک سطح استفاده نمی کنند,برخی از کاربران اینترنتی در چند شبکه اجتماعی عضو هستند,روزانه به این سایت ها سر میزنند و از اکثر امکانات آن ها استفاده می کنند.و برخی دیگر ممکن است تنها در یک سایت عضو باشند و هر از چند گاهی ممکن است تنها به صفحه شخصی خود شان مراجعه کنند.بین این دو گروه نیز کاربران اینتر نتی بر حسب نوع و میزان استفاده شان از شبکه های اجتماعی در طیف وسیعی قرار می کیرند. از جمله این دسته بندی ها می توان به پژوهش سایت اندرسون انالیتیکس(Anderson Analytics) در باره کاربران شبکه های اجتماعی انجام شده است

بنابر این دید ه می شود در فضای شبکه, برخی از کاربران جوان به انگیزه زندگی به سبک مورد علاقه خود, که در فضای واقعی قدرت اعمال آنرا ندارند و با دنبال کردن شکل متفاوتی از روابط گسترده تر,در فضای و سیع تر,با افراد بیشتر, به عضویت و مشارکت در شبکه های اجتماعی مجازی روی می آورند. همراه بودن با مهارت های روز دنیا نیز از جمله محرک هایی است که جوانان بسیاری را به فعالیت در این شبکه ها رهنمون می کنند. از این رو عاملیتدر عرصه فعالیت های شخصی تعاملات اجتماعی, محیط تحصیلی و حرفه ای,کسب توانمندی ها,استاندارها و مهارت های قرن بیست و یکم و در نهایت تجربه زیست یک زندگی مدرن تحقق یافته و به منظور ایجاد لذت و رضایت بیشتر,تداوم می یابد. اما در این میان مراقبت و نظارت والدین, بر شبکه روابط دوستی, امور تحصیلی,ازدواج و اشتغال جوانان و پیوند های اجتماعی و خویشاوندی و محله ای,هنجارهای اجتاماعی,مذهبی و حتی طبقه ای موجود,از نظر جوانان محدودیتی تلقی میشود که با گسنرش دامنه تعاملات و ارتباطات شبکه ای با افراد غیر هم جنس,غیر هم کیش, هم وطن و هم مسلک به اصطلاح دور زده می شوند تا بر گزینش گری,اکان کنش گری نامحدود,حس تجربه گرایی, گریز از کنترل و نو خواهی نسل جوان در عصر جدید مهر تاییدی باشند.(شبکه های اجتماعی مجازی و کاربران جوان؛محمود شهابی؛۹۱ ؛۲۱)

این فعالیت مجازی دائم و یا حاشیه ای برای جوانان مجردی که با انواع استرس ها,و اضطراب های دورا ن تحصیل,سربازی,بازار کار و ... درگیر هستند و یا جوانانی که در دوران گذار از وضعیت تجرد به تاهل هستند و به تازگی با به عهده دار شدن وظایف شفلی و مسئولیت های خانوادگی در شرایط اقتصادی امروز,برای تامین هزینه های زندگی,فعالیت های تفریحی آنان محدود شده است جایگاه ویژه ای می یابد.بنابراین انتخاب آزادانه,میزان مشارکت با میل و رغبت در جمع دوستان,خود بودن و یا گمنام بودن اعضادر میان جستوجوی صفحات گفتوگوها و اضهار نظر ها,تبادل بی پرده احساسات و نظر ها,تعدیل و تشویق ها و دلهره ها بدون مشکلات اجتماعی که گاه در ابراز نظر رودر رو دید ه میشود کنشگری و رضایت مندی جوانان را تحت الشعاع قرار داده و از مهم ترین محرک ها برای تداوم فعالیت کاربران محسوب می شود.

همچنین خود واقعی و دلخواه کاربر,در قالب رفتار ارتباطی و اعلام نظراتی که در جامعه واقعی برای حفظ ظاهر و همراهی با دیدگاه های مسلط,هنجارهای اجتماعی موجود کمتر و یا اصلا بروز داده نشده اند فارغ از هرگونه فشار فرصت عرضه می یابند.از این رو برای عده زیادیس از اعضا,فعالیت در شبکه,اطلاعات یابی نامحدود,کنجکاوی در زندگی دوستان و آشنایان,سرگرمی در دسترس,تفریحی کم هزینه و گاهی منشاء اثر که از یک سو به شادی,رضایت و تجدید روحیه کاربر از سوی دیگر به اعتماد به نفس و حس توانمندی به عاملیت فردی وی می انجامد.همچنینی در برخی موارد تلاش جمعی را به منظور نیل به حقیقت رغم می زند ,به طور مثال,انتشار اخبار,ایده ها,قیاس و تطبیق شنیده ها و مستندات تصویری, در بین اعضا به واکنش سریع و صریح جمعی نسبت به برخی از مسائل شده به گونه ای از کنترل غیر رسمی از پایین به بالا را در جامعه جاری و ساری میکند.بنابراین تمام ساعاتی را که این جوانان در این شبکه ها سپری می کنند را نمی توان وقت گذرانی بیهوده محسوب کرد.

میتوان مطمئن بود که دوستان قدیمی محفوظ اند و شاید هم از همیشه نزدیک تر شده اند.علاوه بر این,انتخاب گری و گزینش گری کاربر فرصت تعامل اجتماعی خارج از تیر رس والدین و استقلال در رئابط اجتماعی را متفاوت از نجار های جامعه به ویژه برای کاربران کم سن و سال فراهم می کند.

 

از صحبت های کاربرای چنین استنباط می شود که روابط شبکه ای برای بسیاری از جوانان حکم تداوم,تحکیم و تکمیل فعالیت های واقعی را دارد.ضمن آنکه ظرفیت های نتنوع شبکه از جمله گفتوگو,بازی های متعدد,تبادل موسیقی,محتوا,عکس و ...در بسط کمیت روابط و ارتقای کیفیت هانها نقش به سزایی دارد.از نگاه کاربران جوان مشارکت کننده در این پژوهش,شبکه های اجتماعی فرصت تفنن و شوخی با دوستان را فراهم آورده و از این راه فضایی مفرح و شاد برای گذراندن وقت و رفع خستگی تلقی می گردد.به زعم این کاربران با بهره گیری از فضای شبکه,تجربه فراغتی مشترک و لذت بخشی که سازگار با گرایشات و تمنی های دوران جوانی است با انگیزه شخصی,انتخاب و در کنار فعالیت های روزمر دنبال میشود.

چگونکی بهره گیری جوانان از شبکه های اجتماعی مجازی:

 

از مهم ترین اهداف کاربران برای پیوستن به شبکه های اجتماعی مجازی پیگیری روابط دوستی و فامیلی و وابستگی های خانوادگی است که در این بخش انگیزه انسجام بخشی اجتماعی نامیده می شود.از آنجا که روابط گروهی در سنین نوجوانی و جوانی از اهمیت خاصی برخوردار بوده و همسالان اوقاتی از شبانه روز را در فضای آموزشی,ورزشی,کاری و تفریحی با هم می گذرانند در ایجاد الگوی رفتاری یک دیگر نقش مهمی ایفا می کنند,چنانچه اضهارات کاربران نیز حاکی از آن است که حضور جوانان در شبکه های اجتماعی مجازی,به دنبال فشار گروه دوستان و به نگیزه همکاری و همنوایی با آنان انجام شده است.بنابراین یکی از دلایل عضویت در شبکه های اجتماعی مجازی,حس تعقل به یک گروه,بودن در میان آنان و عضو آنها تلقی شدن است.در سایه تعاملات شبکه ای به رغم فاصله فیزیکی,نزدیکی عاطفی اعضا نیز احساس می شود.

 

4- آیت الله خامنه­ای

از دیدگاه مقام معظم رهبری یکی از اهداف و دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی است؛ «آزادی فکر و بیان هم یکی از ارزشهای انقلاب بود. مردم می­خواستند آزادانه فکر کنند. آن روز، آزادی فکر، آزادی بیان و آزادی تصمیم گیری هم نبود. مردم این را نمی­خواستند؛ می­خواستند این آزادیها باشد.»[1] ؛ «آزادی باید به شکل منطقی و صحیح در جامعه تامین شود؛ همان آزادی­ای که انقلاب اسلامی و نظام اسلامی پرچمش را در دنیای اسلام بلند کرد؛ نه آزادی به شکل افراطی، تقلیدی و من درآوردی ... ما به آزادی معتقدیم. اعتقاد ما به آزادی و تأمین حقوق شهروندی در مسائل اجتماعی هم، ریشه دار و دارای مبنای دینی است».[2] مقام معظم رهبری در زمینه مرزهای آزادی می­فرماید: «در اسلام مرزهای اخلاقی وجود دارد. در اسلام آزادی علاوه بر آن حدود مادی مرزهای معنوی هم دارد. البته بله کسی که علیه منافع کشور و علیه سود کشور اقدامی بکند آزادی­اش محدود می­شود این منطقی است اما مرزهای معنوی هم دارد. اگر کسی عقیده گمراهی دارد، عیبی ندارد، وقتی می­گوییم عیبی ندارد یعنی پیش خدا و پیش انسان­های مؤمن عیب دارد لیکن حکومت هیچ وظیفه­ای در قبال او ندارد در جامعه مسلمان، یهودی و مسیحی و بقیه ادیان گوناگون هستند الان در کشور ما هم هستند در زمان صدر اسلام هم بودند هیچ مانعی ندارد، اما اگر قرار باشد آن کسی که عقیده فاسد دارد به جان ذهن و دل افرادی که قدرت دفاع ندارند بیفتد و بخواهد آن­ها را هم گمراه کند این برای آدم یک مرز است این جا  آزادی محدود می­شود. از نظر اسلام اینگونه است یا مثلا بخواهند اشاعه فساد کنند. بخواهند فساد سیاسی و فساد جنسی و فساد فکری به وجود بیاورند یا همین فیلسوف نماهایی که در گوشه و کنار هستند بخواهند درباره این که تحصیلات عالیه برای جوانان خوب نیست مقاله بنویسند بنا کنند عیوبش را ذکر کردن البته به احتمال قوی درصدی نود اثر نخواهد کرد اما ممکن است درصدی ده جوان تنبل اثر بکند نمی­شود اجازه داد کسانی بنشینند با وسوسه و دروغ انسان­ها را از تحصیل بازدارند. آزادی دروغ گویی نیست، آزادی شایعه پراکنی نیست، آزادی ارجاف نیست.»[3] در اسلامی مبانی و ارزش­های مسلم و ثابتی وجود دارد که ساختار آزادی را مشخص می­کند. به تعبیر مقام معظم رهبری: «همین آزادی اجتماعی که این قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضایع کردن فرآورده­های ارزشمند معنوی یا مادی یک ملت به کار گرفته بشود، مضر است... ارزش­ها و حقایق ثابت مسلم این آزادی را محدود می­کند.»[4] رهبری معظم انقلاب در پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه می­فرمایند: «... آنگاه که نخبگان ما نقطه تعادل میان «هرج و مرج» و «دیکتاتوری» راشناسائی و تثبیت کنند، دوران جدید آغاز شده است. آری، نباید از «آزادی» ترسید و از «مناظره» گریخت و «نقد و انتقاد» را به کالای قاچاق و یا امری تشریفاتی، تبدیل کرد چنانچه نباید بجای مناظره به «جدال و مرا»، گرفتار آمد و بجای آزادی، به دام هتاکی و مسئولیت گریزی لغزید. آن روز که سهم «آزادی، سهم «اخلاق» و سهم «منطق»، همه یکجا و در کنار یکدیگر ادا شود. آغاز روند خلاقیت علمی و تفکر بالنده دینی در این جامعه است و کلید جنبش «تولید نرم افزار علمی و دینی» در کلیه علوم و معارف دانشگاهی و حوزوی زده شده است. بی­شک آزادیخواهی و مطالبه فرصتی برای اندیشمندان و برای بیان اندیشه توام با رعایت «ادب استفاده از آزادی»، یک مطالبه اسلامی است و «آزادی تفکر، قلم و بیان» نه یک شعار تبلیغاتی بلکه از اهداف اصلی انقلاب اسلامی است و من عمیقاً متاسفم که برخی میان مرداب «سکوت و جمود» با گرداب «هرزه گوئی و کفرگوئی» طریق سومی نمی­شناسند و گمان می­کنند که که برای پرهیز از هر یک از این دو، باید به دام دیگری افتاد. حال آنکه انقلاب اسلامی آمد تا هم «فرهنگ خفقان و سرجنبانیدن و جمود» و هم «فرهنگ آزادی بی­مهار و خودخواهانه غربی» را نقد و اصلاح کند و فضائی بسازد که در آن، «آزادی بیان»، مقید به «منطق و اخلاق و حقوق معنوی و مادی دیگران» و نه به هیچ چیز دیگری، تبدیل به فرهنگ اجتماعی و حکومتی گردد و حریت و تعادل و عقلانیت و انصاف، سکه رائج شود تا همه اندیشه­ها در همه حوزه­ها فعال و برانگیخته گردند و «زاد و ولد فرهنگی» که به تعبیر روایات پیامبر اکرم (ص) و اهلبیت ایشان (علیهم السلام)، محصول «تضارب آرا و عقول» است، عادت ثانوی نخبگان و اندیشه وران گردد. بویژه که فرهنگ اسلامی و تمدن اسلامی همواره در مصاف با معضلات جدید و نیز در چالش با مکاتب و تمدنهای دیگر، شکفته است و پاسخ به شبهه نیز بدون شناخت شبهه، ناممکن است. اما متاسفانه گروهی بدنبال سیاست زدائی، دائماً تبدیل فضای فرهنگی کشور را به سکوت مرداب گونه یا تلاطم گرداب وار، می­خواهند تا در این بلبشو، فقط صاحبان قدرت و ثروت و تریبون، بتوانند تاثیرگذار و جریان سازی باشند و سطح تفکر اجتماعی را پائین آورده و همه فرصت ملی را هدر دهند و اعصاب ملت را بفرسایند و درگیری­های غلط و منحط قبیله­ای یا فرهنگ فاسد بیگانه را رواج دهند و در نتیجه صاحبان خرد و احساس، ساکت و مسکوت بمانند و صاحبدلان و خردمندان، برکنار و در حاشیه مانده و منزوی، خسته و فراموش شوند. در چنین فضائی، جامعه به جلو نخواهد رفت و دعوی­ها، تکراری و ثابت و سطحی و نازل می­گردد، هیچ فکری تولید و حرف تازه­ای گفته نمی­شود، عده­ای مدام خود را تکرار می­کنند و عده­ای دیگر تنها غرب را ترجمه می­کنند و جامعه و حکومت نیز که تابع نخبگان خویش­اند، دچار انفعال و عقبگرد می­شوند. چنانچه در نامه خود توجه کرده­اید، برای بیدار کردن عقل جمعی، چاره­ای جز مشاوره و مناظره نیست و بدون فضای انتقادی سالم و بدون آزادی بیان و گفتگوی آزاد با «حمایت حکومت اسلامی» و «هدایت علما و صاحبنظران»، تولید علم و اندیشه دینی و در نتیجه، تمدن سازی و جامعه پردازی، ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود. برای علاج بیماری­ها و هتاکی­ها و مهار هرج و مرج فرهنگی نیز بهترین راه، همین است که آزادی بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام، حمایت و نهادینه شود.»[5] از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، وجود اختلاف نظر و سلیقه در جامعه امری کاملاً طبیعی و مایه پیشرفت کشور است و طرح مطالبی که مختلف نظر مشهور باشد، اشکال ندارد. «به شرط آنکه نحوه مطرح کردن و پرداختن به آن علمی باشد». به نظر ایشان، بررسی همه مسائل از جمله مسائل سیاسی در فضای «آرام و با دید علمی»، امری کاملاً ضروری است. «ضدیت با نظم و جهت گیری آنارشیستی، شایسته محیط­های دانشگاهی نیست و صد در صد مخالف لوازم و ضروریات محیطهای علمی است».[6] حضرت آیت الله خامنه­ای در تبیین لزوم خودداری از طرح کشمکش­های فکری در عرصه­های عمومی می­فرمایند: «اختلالات فکری ایرادی ندارد و بنده به معنای حقیقی و وسیع کلمه به آزادی بیان معتقدم اما اگر حرفها و مسائلی که محل طرح و استدلال و بحث درباره آنها مجامع تخصصی و کارشناس است بصورت اغواگرانه در مجامع عمومی مطرح شود نمی­توان این کار را آزادی بیان نامید»[7]



[1] - بیانات رهبری در خطبه نماز جمعه تهران، 23/2/79

[2] - بیانات رهبری در دیدار با مسئولین، 15/5/82

[3] - بیانات رهبری در جمع دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس، 14/6/77

[4] - همان

[5] - پاسخ رهبری به جمعی از محصلات حوزه علمیه مورخ 16/11/81

[6] - روزنامه کیهان، ص 2 مورخ 9/9/1381

[7] - دیدار مسئولین نظام با رهبری مورخ 8/8/84

 

3- علامه جعفری

علامه محمدتقی جعفری، معتقد است: «آزادی بیان در دیدگاه اسلام همراه با سفارش­ها و توصیه­هایی است که از آن کشف می­شود هر آزادی بیان که به ضرر مادی  یا معنوی انسانی مورد بهره برداری قرار بگیرد، آزادی نامعقول خواهد بود»[1] فاجعه این است که از آن هنگام که آزادی مطبق بیان در جوامع تجویز شد، هر کس هر چه به ذهنش آمد، آن را از راه زبان و قلم و بیان بیرون ریخت. درست است که در میان امور بیان شده حقایقی نیز وجود داشت، ولی آن قدر مطالبی احمقانه و خودمحورانه بیرون آمد و به مغزهای سراسر دنیا سرازیر شد که رنگ اکثر قریب به اتفاق حقایق انسانی و اصول ارزشی ناشی از هستی شناسی مات شد.»[2]

ایشان در پاسخ به این پرسش که آیا با تکیه بر اصل آزادی بیان می­توان هرچیزی را به هر شکلی بیان کرد، می­گوید: «فقط در دو صورت می­توان قایل به آزادی مطلق شد؛ اول آنجا که همه جامعه در حد افرادی چون ملاصدرا، مولوی، ابن سینا و ..باشند که قدرت تشخیص کافی را در اختیار دارند و دوم اینکه، هر گوینده­ای همه جامعه را همانند خانواده خود تلقی کند.»؛ «اگر اعتلای فکری بشر به حدی رسیده بود که هم بیان کننده غیر از حق و واقعیت را ابراز نمی­کرد و هم شنونده ومطالعه کننده و تحقیق کننده در آن بیان، از اطلاعات کافی و فکری نافذ برخوردار بود. هیچ مشکلی در آزادی بیان به طور مطلق وجود نمی­داشت. ولی آیا واقعیت چنین است؟ آیا بیان کنندگان و شنوندگان و مطالعه کنندگان در جوامع مشرق زمین همگی در علم و فلسفه ابوریحان بیرونی و فارابی و ابن سینا و در معارف اسلامی محمدمهدی نراقی و شیخ مرتضی انصاری هستند؟ که هر چه بیان کنند روی محاسبه دقیق و معرفت باشد. آیا می­توان از آزادی مطلق بیان بدون هیچ قید و شرطی دفاع نمود و آن را برای هر کسی و در هر محیط و شرایطی تجویز کرد؟ آری، می­توان ولی یک شرط دارد و آن اینکه صاحبان این نظریه­ها نخست قهوه خانه­ها و سینماها و میکده­ها و قمارخانه­ها و همه اماکن عمومی و خصوصی از کودکستان­ها و دبستان­ها و دبیرستان­ها و خیابان­ها و هر یک از خانه­های شخصی مردم را دانشکده­ها و آکادمی­هایی تلقی کنند که در حدود شش میلیارد عضو به نام بشر را در خود جای داده است، سپس هر چه به ذهنشان خطور می­کند، بگویند!»[3]

علامه جعفری در نقد سخن معروف ولتر درباره آزادی بیان که: «من با این سخنی که تو می­گویی، مخالفم، ولی حاضرم به خاطر اینکه تو این سخن را آزادانه بیان کنی، زندگی خود را از دست بدهم.» چنین می­گوید: «من نمی­دانم ارزش جان ولتر برای خود او چقدر بوده است و باز نمی­دانم که اگر علت مخالفت او با سخن آن شخص، پایمال شدن حقوق انسان­ها باشد که حق آزادی نیز یکی از آنهاست. آیا باز ولتر حاضر بود جان خود را از  دست بدهد تا آن کوه آتشفشان، مواد گداخته خود را بر مزرعه روان­ها و مغزهای بشر سرازیر کند و آنها را تباه سازد!؟»[4] همانگونه که مشاهده می­شود علامه جعفری ضمن پذیرش آزادی بیان، محدوده­هایی منطقی همچون توجه به: 1. آثار و پیامدهای آزادی بیان در هدایت و تکامل انسان، 2. شرایط و توانایی­های علمی بیان کننده و مخاطب، را ضروری می­داند.



[1] - محمدتقی جعفری، تحقیق در نظام جهانی حقوق بشر در اسلام، ص 408

[2] - آزادی از دیدگاه علامه جعفری، کیهان فرهنگی، ش 154، مرداد 78، ص 19

[3] - رادمند،  داوود، مبانی مشروعیت آزاد، عقیده و بیان در اسلام، نشریه انتخاب، 18/7/1379

[4] - محمدتقی جعفری، همان، ص 420

براین اساس شهید مطهری (ره) ضمن تاکید بر ضرورت آزادی بیان در جامعه معتقد است:

1. آزادی بیان باید در مسیر هدایت، رشد و تکامل فرد و جامعه باشد.

2. ترویج فساد، فحشا، رذایل اخلاقی و نابودی ارزشهای اجتماعی مخالف آزادی بیان است.

3. آزادی بیان و تضارب آرا و عقاید، غیر از اغفال، اغوا، تحریف، بهتان، خیانت و دروغ – که به گمراهی و ضلالت منتهی می­شوند – است.

4. بیان کننده باید در بیان مطالب خویش صداقت داشته باشد.

5. طرح نظرات مخالفین در مراکز علمی و تخصصی در راستای آزادی بیان و تکامل جامعه می­باشد.

6. در مواجهه با سوء استفاده­هایی که از آزادی بیان می­شود: هم افراد و هم مسئولین اجتماع موظف بوده و باید کنترل و مراقبت به عمل آورند.

براین اساس استاد درباره محدوده آزادی بیان بر دو موضوع تاکید دارند:

الف. آزادی باید در مسیر تکامل باشد.

ب. آزادی بیان به معنای عام آن به دور از فریب و گمراهی باشد.

از منظر وی رای به آزادی فکر بدون رای به آزادی بیان، سخنی ناصواب و ناپخته است. به همین جهت ایشان پس از تبیین آزادی فکر به تبیین آزادی بیان نیز می­انجامد. تجربه­های گذشته مشخص می­نماید: «اما مساله آزادی فکر به مسأله آزادی بیان نیز می­انجامد. تجربه­های گذشته نشان داده که هر وقت جامعه از آزادی فکری (ولو از روی سوء نیت) برخوردار بوده، در نهایت به سود اسلام تمام شده است. اگر در جامعه ما، محیط آزاد برخورد آرا و نظریات پذید آید که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف خود را مطرح کنند و ما هم بتوانیم حرف خود را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه سالمی است که اسلام رشد می­کند. من مکرر گرفته­ام که هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند، نه تنها متاثر نمی­شوم که خوشحال هم می­شوم؛ زیرا کار این­ها باعث می­شود چهره اسلام بیش­تر نمایان شود. در سال­های اخیر، کسروی، توده­ای­ها و ... علیه اسلام سخنانی گفتند و واقعاً به طور غیرمستقیم به اسلام خدمت کردند؛ زیرا مسائلی که سال­ها در اثر عدم اعتراض و تشکیک در پرده ابهام قرار گرفته بود، دوباره مطرح شد و علما به آشکار ساختن حقایق پرداختند. یک دین زنده هرگز از این حرف­ها بیمی ندارد...؛ البته باید توجه کرد که برخورد آرا و عقاید، غیر از اغفال و اغوا است. اغفال یعنی کاری توام با دروغ و تبلیغات نادرست. بر همین مبنا است که خرید و فروش کتب ضلال در اسلام تحریم شده است؛ یعنی کتاب­های ضد دین و ضد اسلام دو دسته­اند: برخی بر یک منطق و تفکر خاص استوارند، یعنی واقعاً کسی طرز تفکر خود را عرضه می­کند که در این جا محل آزادی بیان است و مبارزه با این­ها باید در قالب ارشاد و هدایت و عرضه منطق صحیح می­باشد؛ اما گاه مسأله دروغ و اغفال در میان است؛ مثلاً اگر کسی آیه­ای یا مطلبی تاریخی را به صورت تحریف شده در کتابش آورد تا نتایج دلخواهش را بگیرد، آیا ممانعت از نشر این کتاب، ممانعت از آزادی بیان است؟ آزادی ابراز نظر عقیده یعنی آن چه واقعاً بدان معتقد است، بگوید نه این که به این نام دروغگویی کند و مثلاً زیر پوشش اسلام، افکار مارکسیستی را تبلیغ و مردم را اغوا کند. من به دانشکده الهیات گفته­ام که باید یک کرسی به مارکسیسم اختصاص دهید؛ اما نه این که استادی مسلمان آن را تدریس کند و با حقه بازی، مارکسیسم را نشأت گرفته از اسلام قلمداد نماید؛ بلکه استادی که خودش واقعاً مارکسیست است باید بیاید. ما هم منطق خودمان را عرضه می­کنیم و هیچ کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد؛ اما این که به نام آزادی بیان، افکار ضد دین را در پوشش اسلام عرضه کنند، ممنوع است.»[1] استاد در بحث از آزادی بیان و قلم، به حد و مرزهای آن اشاره می­کند و از دو گونه کتاب و نوشته سخن به میان می­آورد: «کتابهایی که با استدلال و منطق به موضوعی پرداخته و منطقی بحث کرده است. این کتابها، گاه با اسلام ناسازگاریهایی دارند و از آن جا که نویسندگان آنها، منطقی و اهل دلیل و استدلال و در کار خود صادق هستند. در راه برخورد با آنها ارشادی و در جهت راهنمایی است. اما گروهی ممکن است به دروغ و اغفال دست بزنند. آمارهای غیرواقعی بدهند و هزاران دروغ به نام آزادی مطرح کنند و حتی به کسانی بهتان بزنند و سند علیه آنها بسازند و ... اینجاست که مرزی روشن برای آزادی جلوه می­کند و آزادی بیان محدود می­گردد: حالا در این جا باید بگوییم چون کشور ما آزاد است، پس باید بگذاریم او حرفهای خودش را در میان مردم پخش کند و آیا اگر ما جلوی دروغ و اغفال را بگیریم، مرتکب سانسور شده­ایم؟ حرف ما این است که دروغ و خیانت را باید سانسور کرد و نباید اجازه داد به نام آزادی فکر و عقیده آزادی دروغ در میان مردم رایج بشود.[2] و البته این موضوع «منحصر در کتب نیست؛ بلکه همان طور که کتب ضلال هست، نطق و خطابه و فیلم ضلال هم هست که همگی مانند غذای مسموم می­باشند و مقیاس ضلالتش از اثر و نتیجه­ای که عاید روح بشر می­شود، معلوم می­گردد و هم خود افراد موظفند غذای روح خود را کنترل کنند و هم مسئولین اجتماع از آن نظر که مدیر و مسئول جامعه­اند، وظیفه دارند مراقب اغذیه روحی اجتماع باشند.»[3] به عنوان آزادی نمی­توان بت فروشی، صلیب فروشی و گسترش عقائد خرافی را روا دانست و به عنوان آزادی از این گونه عقیده­ها دفاع کرد؛ زیرا چنین اندیشه­هایی، سبب جمود و رکود اجتماعی می­شود و انسان را از رشد و تکامل و ترقی بازمی­دارد.[4]



[1] - مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 110

[2] - مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی ، ص 77

[3] - مرتضی مطهری، آزادی معنوی، صص 27 - 35

[4] - حد و مرز آزادی، روزنامه رسالت 13/6/85- نقل از علی اکبر رحمتی

 

2- استاد مطهری

استا شهید مطهری ارزش و جایگاه ویژه­ای برای آزادی بیان قائل است تا آنجا که می­فرماید: «من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می­دهم که خیال نکنید راه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است و از اسلام فقط با یک نیرو می­شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها».[1] انسان باید آزاد باشد تا به رشد و تکامل برسد و این رشد و تکامل به سه چیز نیاز دارد: تربیت، امنیت و آزادی. از این روی، در بیان آزادی می­گوید: آزادی نبود مانع است. انسان­های آزاد، انسان­هایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکاملشان هست مبارزه می­کنند. انسان­هایی هستند که تن به وجود مانع نمی­دهند بنابراین، کسی که به عنوان آزادی در راستای گسترش فساد و رذایل اخلاقی تلاش می­ورزد، مخالف آزادی است. کسی که در راه نابودی ارزش­های اجتماعی به تکاپو پردازد، گرچه آزادی را یدک بکشد، طرفدار آزادی نیست. کسی که فحشا و زشتی­ها را گسترش دهد، با آزادی میانه­ای ندارد، چون این تلاش­ها در راستای رشد و تعالی و تکامل انسان نیست. از این منظر آزادی تکامل آفرین دارای ویژگی­هایی نظیر: 1. آزادی انسان از اسارت طبیعت، 2. آزادی انسانیت انسان از جنبه حیوانیت، 3. آزاد بودن انسان از محکومیت انسانهای دیگر، می­باشد.[2]



[1] - مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، 25

[2] - مرتضی مطهری، نقدی بر مارکسیسم، ص 781

 

1- امام خمینی (ره)

در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)، آزادی بیان و اظهار عقیده برای کلیه افراد، گروه­ها و احزاب سیاسی مجاز است و اختصاصی به طرفداران نظام اسلامی ندارد.[1] در سخنی از ایشان، «در جمهوری اسلامی، اقلیت­های مذهبی و حتی کمونیست­ها نیز در بیان عقاید خود آزادند»[2] آن چه که محدوده و قلمرو آزادی بیان را معین می­کند همان «به خطر نیفتادن مصالح ملت» است. امام در پاسخ به این سوال که: در مورد آزادی بیان و عقیده، شما چه حدودی را در نظر دارید؟ آیا فکر می­کنید باید محدودیت­هایی قائل شد یا نه؟ می­فرماید: «اگر چنان چه مضر به حال ملت نباشد، بیان همه چیز آزاد است، چیزهایی آزاد نیست که مضر به حال ملت ما باشد.»[3] و در پاسخ به این پرسش که آیا فکر می­کنید که گروه­های چپ و مارکسیست آزادی فعالیت خواهند داشت؟ می­فرماید: «اگر مصر به جال ملت باشد جلوگیری می­شود، اگر نباشد و فقط اظهار عقیده باشد مانعی ندارد همه مردم آزادند مگر حزبی که مخالف با مصلحت مملکت باشد.»[4]  از دیدگاه امام، مطبوعات می­توانند با طرح نظرات افراد و گروه­ها، به تقویب نظام همت گمارند، چرا که «امور سیاسی بی مباحثه به مقصد نمی­رسد».[5] لسان مطبوعات باید لسان نصیحت[6] لسان انتقاد باشد. مرز آزادی مطبوعات تضعیف جمهوری اسلامی، توطئه علیه انقلاب و انتقام[7] است. توجه به اهمیت رعایت مصالح مسلمانان و نظام جمهوری اسلامی، در گفتار و نوشتار امام راحل، جلوه­ای خاص دارد، آنجا که در باب آزادی قلم و مطبوعات می­فرماید:

«آزادی قلم و آزادی بیان معنایش این نیست که کسی بر ضد مصلحت کشور قلمش آزاد است که بنویسد. برخلاف انقلابی که مردم خون پایش داده­اند، بنویسد. همچو آزادی صحیح نیست، قلم آزاد است که مسائل را بنویسد لکن نه این که توطئه بر ضد انقلاب بکند ... ما برای مطبوعاتی احترام قائل هستیم که بفهمد آزادی بیان و آزادی قلم یعنی چه.»[8] و همچنین: «آزادی بیان و قلم و عقیده برای همگان آزاد می­باشد لکن مردم توطئه را هرگز اجازه نمی­دهند»[9] رهبر کبیر انقلاب در جایی دیگر می­فرماید: «روزنامه­ها باید با کسی صورت مخاصمه نداشته باشند. بلکه صورت ارشاد داشته باشند. مطالب را بگویند، انتقادها باید باشد زیرا جامعه تا انتقاد نشود اصلاح نمی­شود.»[10]؛ «در مملکت ما آزادی اندیشه هست، آزادی قلم هست، آزادی بیان هست ولی آزاد فساد کاری و توطئه نیست»[11]، از منظر حضرت امام (ره)، مهم­ترین قیود آزادی بیان عبارت است از: 1. آزادی تا مرز فساد؛ یعنی، آنجا که از آزادی فساد خیزد، دایره آن محدود به حدی می­شود که سلامت معنوی جامعه حفظ شود. 2. آزادی در چارچوب اسلام و قوانین کشوری و مصالح جامعه 3. آزادی تا مرز اضرار مردم؛ 4. آزادی تا مرزتوطئه بر ضد نظام اسلامی.[12]



[1] - صحیفه نور، جلد 3، ص 20

[2] - همان، جلد 3، ص 48

[3] - همان، جلد 4، ص 358

[4] - همان، جلد 4، ص 258

[5] - همان، جلد 17، صص 268 - 267

[6] - همان، جلد 20، ص 37

[7] - همان، جلد 19، ص 216

[8] - بیانات امام در جمع کارکنان روزنامه کیهان (26/2/58)

[9] - در جستجوی راه امام از کلام امام، نشر انتشارات امام خمینی، ص 211

[10] - صحیفه نور، ج 8، ص 444

[11] - صفحه نور جلد 5، ص 432

[12] - صفحه نور جلد 7، ص 232، صص 81 و 82

بند چهارم نظر متفکران و اندیشمندان اسلامی در خصوص آزادی بیان

بسیاری از اندیشمندان اسلامی در لابلای متون فقهی و اندیشه­های دینی، به تبیین ضوابط و محدوده آزادی بیان و اظهار عقیده پرداخته­اند. در ادامه به بررسی دیدگاه برخی از متفکران معاصر پرداخت می­شود:

بند سوم نظر اهل سنت در خصوص آزادی بیان

آنچه احادیث و بیانات از رسول اکرم (ص) و علی (ع) در خصوص آزادی بیان در بند پیشین نقل گردید متواتر در کتب اهل سنت نیز نقل گردیده و مشترک بین اهل سنت و تشیع می­باشد با این حال نقل چند حادثه تاریخی از خلیفه دوم نشان می­دهد که در دید بزرگان اهل سنت آزادی بیان چه جایگاه مهمی داشته است:

قضیه آن عرب را همه نشیده­اند که وقتی عمر در بالای منبر با مومنین عهد و پیمان می­بست وی گفت اگر در مسند خلافت از حکم خدا و سنت رسول عدول کنم مرا متوجه سازید عربی برخواسته و گفت: اگر تخلف کنی تذکر نمی­دهیم با شمشیر راستت می­کنیم.[1] و یا زمانی که عمر خواست مهریه زنان را محدود سازد و از حد معین بیشتر را به نفع بیت المال مسلمین ضبط و توقیف نماید – زنی از صحابه به این مسأله اعتراض نمود و آن را برخلاف کتاب خدا و سنت پیامبر دانست و عمر چنین گفت: مردی اشتباه کرد و زنی صحیح گفت. که اشاره­ای به اشتباه خودش و صحت گفته آن زن داشت.

بنابراین در دوران اولیه اسلامی هیچگونه اختناق و خودرایی حتی در سیرت و صفت خلفای سه گانه راشد (عمر – ابوبکر و عثمان) دیده نمی­شود و در اسلام از قرن پنجم و ششم است که دوران تعصب شروع می­شود و بعد کشت و کشتار و اختناق مذهبی آغاز می­گردد اما در اوایل می­بینیم که حتی رهبران فرقه اسلامی مثلاً ابوحنیفه مالک و شافعی هیچگاه به عنوان اینکه این نظر حق است و بس حرف نمی­زنند.[2] و امکان اظهار نظر افراد دیگر در خصوص عقیده­شان را با نقل و عمل اعلام می­دارند که این خود مصداق بارز آزادی بیان در قرون اولیه اسلامی می­باشد.

 



[1] - همان، ص 76 (نقل از مهدی بازرگان)

[2] - همان – ص 36 (نقل از علی شریعتی)

علی (ع) نمونه اعلاء دموکراسی و رعایت حق و آزادی می­باشد اولاً از هیچکس به اجبار برای خلافت خود بیعت نمی­گیرد و ثانیاً کسانی را که با او بیعت نمی­نمایند دراشاعه نظریات و ابراز مخالفت آزاد می­گذارد.[1] جنگ با معاویه را به مشورت می­گذارد ابتدا با مهاجرین و انصار و سپس در مسجد در سطح عمومی آن را مطرح می­کند. در این جلسه سخنرانی­های متعددی از جانب برخی سخنگویان مردم ؟؟ علیه جنگ گفته می­شود و بالاخره اکثریت رای می­دهند که به قدر کافی اقدام سیاسی صورت گرفته و اکنون راهی جزء جنگ باقی نمانده است. در ختم جنگ و آتش بس هم تسلیم رای عمومی شد در حالی که خود با ختم جنگ مخالف بود حتی در عزل و نصب مامورین و کارگزاران خود نیز رای مشاوران را می­پذیرفت حتی اگر مخالف نظر خودش بود در جریان جنگ صفین با وجود اینکه اکثر مشاوران به انجام آن رای داده بودند برخی شخصیت یا حاضر به جنگ نمی­شدند از جمله عبدالله بن مسعود که از صحابی نامدار و کاتب وحی بود و عده­ای هم به امام گفتند که در این جنگ هنوز به حق و باطل دو طرف آگاه نیستند لذا مدتی از کنار صحنه عملکرد دو طرف را نظاره می­کنیم هرکدام را حق یافتیم با او همراهی می­نماییم و علی (ع) در پاسخ به این عده نه به سمت و خلافت خود استناد کرد و نه به رای اکثریت مشاوران در اقدام به جنگ صفین بلکه آنها را تشویق و تایید می­نماید و می­گوید: آفرین – مرحبا این است ؟؟ در دین و معرفت نسبت به سنت و هر کس به این روش شما رضای ندهد او خائن و جبار است.[2]

حضرت علی (ع)در دوران خلافت خود مردم را دعوت می­کرد که حرف خود را بگویند و مپندارند که او هرگز اشتباه نمی­کند.[3] در جای دیگر مولای متقیان (ع) می­فرماید: بالاترین جهاد سخن عدل نزد ستمگر است و در جای دیگر چنین فرموده: از سخن و مشورت به عدل خودداری نکنید.[4]

مسأله آزادی بیان علاوه بر آنکه در سنت و سیرت علی (ع) دیده می­شد پیش­تر از او در کلام حضرت رسول خاتم (ص) دیده شده که به شکل احادیث نبوی در نزد تمام فرقه اسلامی مورد تایید و پذیرش است که به برخی از این احادیث اشاره مختصر می­شود:

هر کس بدعتی برخلاف آیین اسلام پدید آورده است با آن به مبارزه برخیزید و اگر از مبارزه ناتوان­اید زبان به اعتراض بگشایید و اگر قادر به اعتراض نیستید در دل از آن بیزاری جویید. ایشان در حدیث دیگری چنین فرمودند: جمعی از کشتی نشینان صحنه کشتی را میان خودشان تقسیم کردند یکی از انان هوس کرد جایگاه مخصوص به خود را با تبر بشکافد گفتنش داری چه می­کنی. گفت اینجا مخصوص به خودم است هر چه خواستم می­توانم انجام دهم. فرمود: اگر دست او را بگیرید و مانع از خرابکاریش شوید هم او را نجات داده­اید و هم خودشان نجات یافته­اند و اگر آزادش بگذارند هم او و هم خودشان نابوده شده­اند.[5]

حضرت رسول خاتم (ص) در حدیث اول لزوم اعتراض در مقابل بدعت را متذکرشده که خود مبین اعتقاد ایشان به آزادی بیان می­باشد اما در حدیث دوم با مثالی زیبا و بی­بدیل حدود آزادی از جمله آزادی بیان را متذکر شده و با این مثال زیبا این مفهوم را القاء نموده که آزادی بدون حد و حصر به هلاکت منتهی می­شود و این مسأله­ای است که ماده 22 اعلامیه حقوق بشر نیز به آن اشاره دارد: «آزادی افراد محدود است به اینکه موجب زیان و تجاوز به حقوق دیگران و سلب آزادی آنان نباشد و نیز برخلاف مصالح عمومی عملی انجام ندهد.»



[1] - همان، ص 77 (نقل از مهدی بازرگان)

[2] - همان، ص 214 (نقل از عزت ا... سحابی)

[3] - همان، ص 385 (نقل از سیدحسین صفایی)

[4] - بحار الانوار مجلسی، ج 2، ص 95

[5] - حقوق بشر از منظر اندیشمندان، همان، ص 750 (نقل از سیدابوالفضل موسوی)

بند دوم نظر معصومین در خصوص آزادی بیان

اگر دموکراسی را به طور اصولی حکومت مردم بر مردم و اداره امور ملت­ها را به وسیله خود آنها معنی کنیم و راه رسیدن به آن را اظهارنظر اکثریت از طریق انتخابات و مشورت آزاد بدانیم این دقیقاً همان نظام عمومی است که قرآن آن را سقارش و توصیه کرده است و این نظریه خیلی پیش از انقلاب کبیر فرانسه و پارلمانتاریسم انگلستان ابراز شده است این شیوه توسط شخص پیامبر (ص) در مدینه و توسط حضرت علی (ع) و امام حسن (ع) در دوران کوتاه خلافتشان عمل شده است یکی از آیات قرآن (بقره – آیه 159) به طور مستقیم خطاب به پیامبر است و به او دستور می­دهد که با تابعین خود در همه امور مشورت کند و جسارت آنها را ببخشد و با آنها از راه رحمت و سازش درآید[1] و تمام این موارد جزء با قبول و اجرای مکانیزم آزادی بیان ممکن نمی­باشد.



[1] - حقوق بشر از منظر اندیشمندان، نویسنده محمد بسترنگار ص 94 (نقل از مهدی بازرگان)

خطوط کلی که قرآن کریم برای آزادی بیان تعیین کرده است عبارت است از:

1- عدم مخالفت با حکم خدا و پیامبرش حتی در امور مربوط به خودشان لذا در قرآن کریم می­خوانیم در هیچ مرد و زن با ایمان حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند اختیاری در برابر فرمان خدا داشته باشد و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند به گمراهی آشکاری گرفتار شده است.[1]

2- نیامیختن حق با باطل و عدم کتمان حقایق دینی «حق را با باطل نیامیزید و حقیقت را با اینکه­ می­دانید کتمان نکنید»

3- عدم بدعت گزاری در این و اظهارنظر خلاف واقع «به خاطر دروغی که بر زبانتان جاری می­شود نگویید این حلال است و آن حرام تا بر خدا افترا ببندید به یقین کسانی که بر خدا دروغ می­بندند رستگار نخواهد شد.[2]» یعنی انسان نباید به بهانه آزادی بیان حقایق دینی را وارونه جلوه کند و با اعتقادات دین مردم بازی نماید.

4- پرهیز از اهانت به مقدسات افراد، اقوام و ملیت­ها «و آنهایی که مشرکان به جای خدا می­خوانند (یعنی بت­ها) دشنام ندهید»[3] برخورد ملایم و مسالمت آمیز با اعتقادات افراد، اقوام و ملیت­ها خود زمینه ساز گرایش آنها بر حق و حقیقت است و برخورد تند و تحقیرآمیز خصومت­ها را بیشتر می­نماید.

5- پرهیز از تمسخر، عیب جویی، به کار بردن القاب ناشایست، بدگویی، غیبت، تجسس «ای کسانی که ایمان آورده­اید نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند و نه زنان زنان دیگر را ... یکدیگر را مورد طعن و عیب جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید ... هرگز در کار دیگران تجسس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند...»[4]

6- گفتار نیکو با انسان­ها «با مردم به نیکی صحبت کنید»[5] یعنی مردم مکلفند در ضمن استفاده از حق آزادی بیان از گفتن سخت درشت و غیرملایم با دیگران خودداری نمایند.

7- پرهیز از گفتار مبتنی بر گمان و سوء ظن به دیگران - «کسانی که زنان پاکدامن را متهم می­کنند و سپس چهار شاهد و گواه نمی­آورند – هشتاد تازیانه به آنها بزنید و هرگز گواهی آنها را نپذیرید»[6]

8- ممنوعیت خرید و فروش سخنان و نوشته­های انحرافی - «برخی از مردم کسانی­اند که سخنان بیهوده را می­خرند تا مردم را گمراه سازند – برای آنان عذابی خوار کننده خواهد بود.»[7]

آیات مطرح شده از جمله مواردی است که حدود و قلمرو آزادی بیان را روشن و مشخص می­کند و خطوط اصلی و کلی آن را نشان می­دهد لذا افراد، اقوام و جوامعی که در محدوده و قلمرو تعیین شده حرکت کنند با خیال آسوده و راحت می­توانند اظهار نظر نموده و اعتقاداتشان را صادقانه بیان کنند ولی اگر به بهانه آزادی بیان راه گناه و معصیت را در پیش گیرند و دروغ و تهمت و شایعه پراکنی راه بیندازند، افکار، اعتقادات و ارزش­ها، دینی و مذهبی مردم را مضحکه قرار دهند و با اشاعه فساد و بی­بند و باری و منکرات، ارزش­های اخلاقی و انسانی را متزلزل سازند از نظر قرآن و پیامبران الهی و ائمه این گونه اعمال و رفتار نه تنها سرزنش برانگیز مخل آزادی بیان می­باشد بلکه جامعه را به سوی انحراف و سقوط می­کشاند.



[1] - سوره احزاب – آیه 36

[2] - سوره نحل – آیه 116

[3] - سوره انعام – آیه 108

[4] - سوره حجرات – آیات 11 و 12

[5] - سوره بقره – آیه 83

[6] - سوره نور – آیه 4

[7] - سوره لقمان – آیه 6

گفتار اول- دیدگاه اسلام در خصوص آزادی بیان

بند اول- نظر قرآن در خصوص آزادی بیان

در آیات کلام الله از آزادی بیان به عنوان قانون الهی به شکل­های گوناگون و مختلفی تعبیر شده است:

در سوره مبارکه زمر/ آیات 17 – 18 این گونه می­خوانیم: «آنان که از طاغوت دوری جستند تا مبادا او را بپرستند و به سوی خدا بازگشتند آنان را مژده باد پس به بندگان من که به سخن گوش فرا می­دهند و بهترین آن را پیروی می­کنند بشارت ده آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند»

در این آیه شریفه قرآن کریم برخورداری از هدایت را در گوش دادن به بیان­های گوناگون موافق و مخالف و برگزیدن و انتخاب نیکوترین آنها می­داند و این مصداق بارز آزادی بیان می­باشد.[1]

در آیه دیگری[2] خدای متعال از پیامبرش می­خواهد که در برخورد با مخالفین ضمن دعوت آنان به حکمت و اندرز نیکو، زمینه را برای آزادی بیان و انتخاب آزادانه آنان فراهم آورد در این آیه شریفه نخستین گام برای دعوت به حق هدایت در راهنمایی مخالفین به سوی سعادت استفاده از منطق صحیح و استدلال حساب شده یعنی حکمت معرض شده است و دومین گام در طریق دعوت به حق پند و اندرز نیکو و سومین گام مجادله و مناظره بین افراد دانسته شده که لازمه آن آزادی بیان می­باشد.



[1] - مراجعه شود به تفسیر نمونه جلد 11 ذیل آیه

[2] - قرآن کریم – سوره نحل – آیه 125



ادامه مطلب ...

فصل دوم

آزادی بیان در اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر

بند دوم دیدگاه مارکسیسم در خصوص آزادی بیان

در اواسط قرن 19 فلسفه مارکس بیان کننده خواسته­های طبقه کارگری در برابر تئوری­های لیبرال بود. لیبرالیست­ها که در طبقه متوسط جامعه جاخوش کرده بودند و به دنبال سهم خواهی از قدرت بودند و به هر طریق به دنبال محدود کردن بال و پرقدرت و دست اندازی آن بودند و از طریق آزادی می­توانستند قدرت را نقد کنند در قرن 19 به دلیل توسعه گرفتن طبقه کارگری که پروسه تولید کالا بر روی دستان و شانه­های این قشر می­چرخید. نظرها بیش­تر به اجرای آزادی­های مادی و حقوقی مادی معطوف شده بود. سرمایه داران در قرن 18 به دلیل ارتقاء سطح مادی می­توانستند از آزادی­های اجتماعی و سیاسی بیشتر به نفع خود بهره ببرند ولی طبقه کارگر رو به گسترش از در اختیار داشتن امکانات مادی محروم بود از طرف دیگر مورد استثمار طبقه سرمایه­داری قرار گرفته بود طبقه کارگر طبعاً به دنبال مبارزه با ستم اقتصادی بود و طبقه متوسط مبارزه با ستم سیاسی.[1]

ایدئولوژی مارکسیسم خود را صدای خواسته­های طبقه کارگر، می­دانست و اعلام می­کرد که اعلامیه­های حقوق و آزادی مندرج در آن بیشتر جنبه صوری دارد چرا که قانون حکومت سیاسی را به عنوان رو بنا تلقی می­کرد.[2]

مطابق اعتمادات مارکسیسمی دولت، دستگاه قضایی و حاکمیت در دستان سرمایه داری است و سرمایه داری می­تواند با خشونت یا دروغ آزادی بیان را لغو یا آزادی صوری را ترویج نماید. بنابراین آزادی بیان حقیقی زمانی میسر است که قدرت سیاسی که ناشی از قدرت مالی و اقتصادی است در ید مردم قرار گیرد مارکسیست­ها در برابر مفهوم آزادی­های عمومی، آزادی­ها، حقیقی را مطرح می­نمایند و مظاهر آزادی­های اجتماعی و سیاسی از جمله آزادی بیان در جوامع لیبرالی را صوری و آزادی حقیقی را به ترتیب فوق الذکر تعریف می­نمایند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



[1] - همان، صص 46 - 47

[2] - همان، ص 47

بند اول- دیدگاه لیبرالیسم در خصوص آزادی بیان

بارزترین ارزش لیبرالیسم آزادی یا اختیار است. نهادهایی چون حکومت زمانی ارزشمندند که برای تحقق اصول مسلم و اساسی فرد – فرد شهروندان از هیچ تلاشی مضایقه نکنند و در صورت ناتوانی سریعاً از شهروندان پوزش و از مسئولیتی که بر عهده­اش گذاشته­اند استعفا نماید چرا که اهمیت اساسی بسط حیات بشر به صورت گوناگونی و مترقی و متنوع در آزادی است و هر چه در این امر مورد استدلال، تعبیر و تفسیر قرار گیرد در حمایت آزادی امکان پذیر است.[1]



[1] - ماهنامه علمی و تخصی انجمن روابط عمومی ایران، شماره 62 – آبان 1387- ص 41

 



ادامه مطلب ...

گفتار دوم آزادی بیان در مکاتب بشری

ضرورت طرح این مبحث

اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین حقوق سیاسی و مدنی محصول رنسانس فکری عصر جدید یعنی قرون 19 و 20 میلادی می­باشد فلذا ضروری است قبل از طرح مباحث اصلی تحقیق مختصری در خصوص نظر این مکاتب بشری در خصوص آزادی بیان مطرح گردد از میان این مکاتب دو مکتب فکری مارکسیسم و لیبرالیسم از اهمیت بسزایی برخوردار بوده فلذا نظر این دو مکتب در خصوص آزادی بیان در قالب دو بند مطرح می­گردد:

مسأله آزادی بیان و عقیده در حقوق داخلی و قوانین اساسی کشورها و نیز در قواعد بین المللی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین مطرح گردیده است. مثلاً در قانون اساسی ایران آزادی بیان در نشریات به شرط عدم اخلال به مبانی اسلام و حقوق عمومی و آزادی بیان و نشر افکار در رادیو و تلویزیون با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور اشاره شده است.[1]

در حقوق بین الملل نیز آزادی بیان و عقیده دارای جایگاه می­باشد و موادی از اعلامیه حقوق بشر و میثاقین به آن اشاره دارد. ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر مقرر می­دارد و هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و اخذ و انتشار آن با تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.»

ماده 18 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی می­گوید:

1- هر کس حق آزادی فکر وجدان و مذهب یا معتقدات به انتخاب خود همچنین آزادی ابراز مذهب یا معتقدان خود خواه به طور فردی یا جمعی خواه به طور علنی یا در خفا در عبارات و اجرای آداب و اعمال و تعلیمات مذهبی می­باشد.

2- هیچ کس نباید مورد اکراهی واقع شود که به آزادی او در داشتن یا قبول یک مذهب یا معتقدات به انتخاب خوبش لطمه وارد آورد.

3- آزادی ابراز مذهب یا معتقدات را نمی­توان تابع محدودیت­هایی نمود مگر آنچه منحصراً به موجب قانون پیش بینی شده است و برای حمایت از امنیت، نظم، صلاحیت یا اخلاق عمومی و یا حقوق و آزادی­های اساسی دیگران ضرورت داشته باشد.

4- کشورهای طرف این میثاق متعهد می­شوند که آزادی و دین و برحسب مورد سرپرستان قانونی کودکان را تامین آموزش مذهبی و اخلاقی کودکان مطابق معتقدات خودشان محترم بشمارند.

ملاحظه می­شود که:

میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی در توضیح و تکمیل اعلامیه جهانی حقوق بشر آزادی عقیده را متضمن دو حق می­داند: یکی حق داشتن یا قبول یک عقیده و دیگری حق ابراز آن. منظور از داشتن عقیده آن است که شخص بر عقیده­ای را که مایل باشد آزدانه انتخاب کند و افزون بر آن مجبور نباشد عقیده­ای را بپذیرد و یا به داشتن عقیده خود اعتراف کند و منظور میثاق بین المللی نیز ایفاد همین معنی است. آزادی عقیده و آزادی بیان از یکدیگر جدا و تفکیک ناپذیر نیستند زیرا فکر و اندیشه بدون سخن و بدون ابراز آن ارزشی ندارد. فکر جزء مکنونات باطنی و پنهانی بشر و در نهان خانه دل اوست و ما را به آن دسترسی نیست و آن وقتی شکل پیدا می­کند که به گونه­ای از راه گفتار، نوشتار، رفتار و غیره در عالم خارج ابراز و ظاهر شود و تا این حد آزاد و درخور احترام است و منطقاً و قانوناً نباید مانع آن شد ولی آنجا که فکر جنبه مجرمانه به خود بگیرد یعنی مخل نظم عمومی، امنیت ملی، اخلاق حسنه و حقوق و آزادی­های دیگران شود منطقاً قابل تحمل و درخور احترام نخواهد بود.

 



[1] - مستفاد از اصول 24 و 175 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

بند سوم تعریف جامع و حقوقی آزادی بیان

قبل از اینکه به تعریف جامع و حقوقی از آزادی بیان بپردازیم باید به مسأله آزادی عقیده پرداخته شود چرا که ابتدائا باید عقیده و نظری وجود داشته باشد تا آن بیان شود و این دو لازم و ملزوم هم بوده و از هم قابل انفکاک نمی­باشند.

آزادی عقیده عبارت است از اینکه هر شخصی هر فکری اعم از اجتماعی، فلسفی، سیاسی یا مذهبی را که می­پسندد یا آن را عین حقیقت می­پندارد آزادانه انتخاب کند بی­آنکه مواجه با نگرانی و یا بیم و تجاوزی شود.[1]

آزادی بیان عقیده از جمله حقوق غیرقابل سلب و ارزشمندی است که احترام به آن لازمه اصل آزادی عقیده به نظر می­رسد و به کار افتادن اندیشه و فکر نباید با موانعی مواجهه شود که این حق طبیعی را از انسان سلب کند. با وجود این بازتاب­های اجتماعی نسبت به تاثیرات ناشی از بیانات جسورانه و بی­ملاحظه­ای را که ممکن است جریحه دار کردن وجدان عمومی باشد نباید نادیده گرفت.[2]



[1] - آزادی­های عمومی و حقوق بشر، دکتر منوچهر طباطبایی موتمنی،ص 86

[2] - حقوق بشر در آزادی­های اساسی، دکتر سیدمحمد هاشمی، ص 347

بند دوم تعریف بیان

در کتب حقوقی کلمه بیان مورد تعریف واقع نشده است شاید دلیل آن روشن بودن و واضح بودن این کلمه برای اذهان می­باشد. بیان مترادف کلماتی چون، حرف و صحبت، سخن و گفتار می­باشد و در اصطلاح کلماتی است که انسان در محاورات خود با افراد و اجتماع آن را بکار می­بندد.

کلمه بیان به دو مفهوم در قرآن کریم مورد استفاده قرار گرفته است یکی معنا آنچه انسان با دیگران ارتباط کلامی برقرار می­کند که همان سخن و از خصوصیات نوع بشر است. چنانچه در سوره الرحمن آیه 4 بعد از ذکر خلق انسان می­فرماید «علمه البیان» (او را بیان آموخت) در اینجا بیان در معنای لغوی آن استعمال شده است اما معنای دیگری که در قرآن برای کلمه بیان مطرح نموده عبارت از خود قرآن است در جایی که می­فرماید: «هذا بیان للناس و هدس و موعظه للمتقین» (و این بیانی برای مردم و هدایت و پندی برای متقین است) (آل عمران – 138) قرآن خود از جنس لفظ و کلام است و در آیات متعددی همچون «انا انزلنا قرءناً عربیاً لعلکم تعلمون (همانا ما قرآن را عربی فرو فرستادیم شاید که تعقل کنید) – (یوسف آیه 2) بدان اشاره نموده است.[1]

خداوند متعال با خلق انسان و بطور جزئی با خلق هر عضوی از وی کارایی خاص آن را به او عنایت فرموده است. در آیات 8 و 9 سوره بلد می­فرماید: «الم نجعل له و عینین و لساناً و شفقین» که اشاره به خلق چشم و زبان و لب نموده که بر انسان را برای انجام کاری توانایی بخشیده است که همه از مصادیق در خلق الانسان» و البته مشترک بین انسان و دیگر حیوانات می­باشد ولی آنچه در این میان از اختصاصات انسان می­باشد قدرتی است که وی برای بیان مقاصد و برقراری ارتباط با دیگران دارد. در حالی که داشتن وسیله آن که زبان و لب می­باشد با حیوانات وجه مشترک دارد بنابراین چنین اعضایی برای برخورداری از قوه کلام  و بیان کافی نبوده و قرآن با اشاره به «علمه البیان» بیان را تعلیم مستقیم خداوند دانسته و آنرا یکی از ویژگی­های انسان و از علائم گرامی داشت وی نسبت به ؟؟ حیوانات برشمرده است.[2]



[1] - اصل آزادی بیان در مکتب قرآن، نویسنده محمد رسایی – ص 2 پاراگراف 2

[2] - همان، ص 2 پاراگراف آخر

بند اول- تعریف آزادی

آزادی توانایی انجام هر آن عملی است که به حقوق دیگران لطمه وارد نکند. آزادی یک نظم قانونی و یک عمل مسئولانه است. همان گونه که در اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه آمده است: «آزادی عبارت است از توانایی انجام هر گونه عملی که به دیگران لطمه وارد نیاورد. یعنی اینکه آزادی انجام هر گونه عملی در راهبرد زندگی در چارچوب یک نظم توأم با مسئولیت است. آزادی دو چیز است اول اینکه انسان در معرض تعدی و تجاوز مزاحمت دیگران نباشد و دوم اینکه بتواند هر چه بخواهد انجام دهد به شرط آنکه زیانی به حقوق دیگران وارد نیاورد که در اصطلاح اولی را آزادی منفی و دومی را آزادی مثبت می­نامند و این هر دو ناشی از رفتار متقابلی است که افراد در اجتماع با یکدیگر دارند و باید در پیش بگیرند و چون سهم هر یک از اعضای اجتماع در آزادی با یکدیگر برابر است و همه به طور برابر از آزادی برخوردارند سپس لازم است مشخص شود که حدود آزادی چیست تا در حین اینکه خود از آزادی بهرمند است حرمت حریم آزادی دیگران نیز مصون و محفوظ باقی بماند. اینجاست که قانون تعیین می­کند که قلمرو آزادی فرد تا کجاست.[1]

و اما آزادی­های عمومی و آن عبارت است از مجموع حقوق که برای خود نوعی استقلال و خود سامانی در زمینه­های مختلف زندگی فردی و اجتماعی تامین می­کند و این حقوق از لحاظ رشد شخصیت انسانی ضروری شناخته می­شود.[2]



1- آزادی­های عمومی و حقوق بشر تالیف دکتر منوچهر طباطبایی ؟؟ صص 19 - 20

[2] - همان – ص 21

روش تحقیق

این تحقیق با استفاده از منابع کتابخانه­ای (کتب – مقالات – پایان نامه­ها) و اینترنتی و با روش فیش برداری و با رویکرد توصیفی، کیفی و تحلیلی در قالب پنج فصل و بر فصل شامل تعدادی گفتار و بند تهیه و ارائه می­گردد  در فصل اول (کلیات) – تعاریفی از آزادی و بیان و آزادی بیان ارائه شد. در فصل دوم آزادی بیان در اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد شرح واقع و در  فصل سوم به  مقایسه حق آزادی بیان در اسلام و اعلامیه جهانی پرداخته می شود در فصل چهارم نیز به موضوع  نگاه انتقادی به حق آزادی بیان در اعلامیه جهانی حقوق بشر اشاره و در فصل پنجم  تلاش­های صورت گرفته در جهت تلفیق اصول اعلامیه حقوق بشر با احکام اسلامی بیان و در آخر نتیجه گیری صورت می پذیرد

تعریف واژه­ ها و اصطلاحات فنی و تخصصی

اعلامیه جهانی حقوق بشر = اعلامیه جهانی حقوق بشر در دهم دسامبر 1948 (19 آذر 1327) با رای مثبت 48 و ممتنع 8 دولت از مجموع 56 عضو سازمان ملل به تصویب مجمع عمومی رسید.

میثاقین = میثاقین حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مشتمل بر 31 ماده و یک مقدمه در 16 دسامبر 1966 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید.

مرور ادبیات و سوابق مربوطه

بررسی حق آزادی بیان در اعلامیه جهانی حقوق بشر و اسلام در بسیاری از کتب محققان حقوقی و فقها دیده شده از جمله در کتبی چون:

- آزادی­های عمومی و حقوق بشر، مولف دکتر منوچهر طباطبائی موتمنی- سیری در جقوق بشر، مولف جهانبخش امیری -حقوق بشر، مولف دکتر حسین شریفی طراز کوهی و نظام بین الملل حقوق بشر، مولف حسین مهرپور که در این کتب به بیان و توضیح مصادیق مطرح در زمینه حقوق بشر در اعلامیه جهانی و میثاق پرداخته شده است که یکی از آنها آزادی بیان و عقیده می­باشد. مضافاً در کتاب های، حقوق بشر در اسناد بین المللی و موضع جمهوری اسلامی ایران، مولف دکتر حسین مهرپور و حقوق بشر در راه کارهای اجرای آن، مولف حسین مهرپور در خصوص اسناد و معاهدات بین المللی حقوق بشر و عکس العمل ایران در خصوص آنها و عدم اجرای آن توسط دولت ایران به دلیل مغایرت با معتقدات اسلامی و راه کار اجرای این مقررات بین المللی به طوری که به معتقدات دینی لطمه وارد نیاید توضیحاتی داده شده است. همچنین در آثاری چون فرهنگ حقوق بشر، مولف دکتر حسین فرهنگ - فلسفه حقوق بشر، مولف آیت ا.. جوادی آملی - اسلام و حقوق بشر، مولف دکتر زین العابدین قربانی و حقوق بشر در اسلام، مولف عسکر حقوقی در این 4 کتاب به بیان مسأله فلسفه حقوق بشر در اسلام و دلیل تاکید اسلام بر رعایت حقوق انسانها و فرهنگ سازی اسلامی در زمینه حقوق بشر توضیحاتی داده شده است و نظر اسلام را در خصوص برخی مصادیق حقوق بشر بیان داشته است. مثل قضیه آزادی بیان و اعتقاد مذهبی.

اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

آزادی بیان از بنیادی­ترین حقوقی است که یک انسان می­تواند داشته باشد این حق که در قرون اخیر مورد تاکید اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق و سایر اسناد بین المللی و علمای حقوق و اندیشمندان قرار گرفته قرن­ها پیش مورد تاکید ادیان الهی به خصوص اسلام بوده است به طوری که در دهه اولیه اسلامی که مقارن با حکومت پیامبر (ص) و خلفای راشدین بود. این حق به طور کامل اجرا می­شده و افراد جامعه در بیان عقاید خود آزادی کامل اما در چارچوبی مشخص بنام شرع داشته­اند. به عنوان نمونه حضرت علی (ع) امام اول شیعیان و خلیفه چهارم اهل سنت و جماعت در برخورد با اهل یعنی (خوارج) مادامی که آنها تنها بیان و نشر عقیده می­نمودند با آنها برخورد نداشتند و حتی حقوق و سهمیه آنها را از بین المال پرداخت می­فرمودند و زمانی که حضرت به پیکار با آنان پرداختند که آنها اقدام به تفکیر و کشتار مسلمین و بیگانگان می­نمودند. اهمیت و ضرورت این تحقیق در این است که ضمن بیان و بررسی حق آزادی بیان در اعلامیه جهانی و فقه اسلام و کلام معصومین علیهم السلام به بررسی و ذکر تضاد و یا تعارضات میان این حق در اعلامیه و فقه اسلامی با رویکرد تحلیلی می­پردازد.

مقدمه:

1- بیان مسأله

ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر مقرر می­دارد: «هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار در اخذ و انتشار آن با تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.



ادامه مطلب ...

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نیکان و آدرس ataataee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: