بيمار مي شوم که پرستاري ام کني
نیکان
 

بيمار مي شوم که پرستاري ام کني
خود را زمين زدم که هواداريم کني
گوشم پر از نصيحت و حرف است اي رفيق
من آمادم که رفع گرفتاريم کني
گفتي تو سنگدل شده اي خب شدم ولي
نزد تو آمدم که قلم کاريم کني
اصلا مرا به چوب ادب بستنت چه بود ؟
اصلا که گفته بود فلک کاريم کني ؟
ناني ز من بگيري و ناني دگر دهي
بر تو نيامده که دل آزاريم کني
رودست خوردم از همه حتي زدست خويش
کي خواستم که کاسب بازاريم کني ؟
فريادم از قليلي آب و طعام نيست
من جار مي زنم که شبي جاري ام کني
با من دوباره قصه شاه و گدا نخوان
حيف است صرف قصه تکراريم کني
من اختيار خويش به دست تو داده ام
حيف است وقف آتش اجباري ام کني
فردا بيا و نامه ما را به آب ده
ز آن بيشتر که مجرم طوماري ام کني
اوقات خويش ز ناله ام اعلام مي شوند
وقتش رسيده ساعت ديواري ام کني
دعواي ما به قوت خود باقي است و باز
من بر همان سرم که سحر ياري ام کني



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نیکان و آدرس ataataee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: