چه خوشست مـن بمیرم به ره ولای مهدی
سر و جـان بـها ندارد که کنم فدای مهدی
همه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان
کـه یکـی دقـیقه بینم رخ دلگشای مهدی
نه هوای کعبه دارم نه صفا و مروه خـواهـم
که ندارد این مکانها به خدا صفای مهدی
چـه کـنم چـه چـاره سازم کـه دل رمـیده من
نـکـنـد هـوای دیگر به جز از هـوای مهدی
من دلشکسته هر دم به امید در نشستم
کـه مگـر عـیـان ببینم رخ دلـشگای مهدی