نیکان
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:30 :: نويسنده : علی یگانه امام صادق سلام الله علیه : بعد از صلح با دشمنت ، از او سخت برحذر باش ؛ زيرا گاه دشمن ، خود را به تو نزديك مى كند ، تا غافلگيرت سازد ؛ پس دورانديش و محتاط باش و خوش بينى به دشمن را متهم كن پيامبر صلى الله عليه وآله : :
قَولُ الرَّجُلِ لِلمَرأةِ: إنّي اُحِبُّكِ لا يَذهَبُ مِن قَلبِها أبَداً؛ گفتن مرد به همسرش كه: « دوستت دارم» هيچ گاه از قلب او بيرون نمىرود. كافي: ج 5، ص 569، ح 59 / دوستی از نگاه قرآن وحدیث: ص260 دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:26 :: نويسنده : علی یگانه Story of Real Love and Devotion for Allah داستان عشق واقعی و نیایش با خدا
After performing Salat Al asr پس از انجام نماز عصر She put on her make-up, او خودش را آرایش کرد Wore her beautiful white dress preparing herself for her wedding party لباس زیبا و سفید مناسبش را پوشید و آماده جشن عروسی شد Then she heard the Adhan of al maghrib and she realized That she have to take Wudu…she told her mother: سپس او صدای اذان مغرب را شنید و متوجه شد که باید وضو بگیرد ... و به مادرش گفت: “Mother, I have to go to make wudu and pray Maghrib” "مادر، من باید بروم وضو بگیرم و نماز مغرب را بخوانم " Her mother was shocked: مادرش شوکه شده بود “Are you in or right frame of mind?! "آیا مغزت تکان خورده ؟ . Guests are waiting for you, to see you! What about your make –up? میهمانان برای دیدن تو در انتظارند ،! آرایشت را چه کار می کنی ؟ It will be all washed away by water!!” then she added تمام آرایشت بوسیله آب شسته می شود ! "سپس او ادامه داد : ” I am your mother and I order you not to perform salah now! "من مادرتم و به تو دستور می دهم که در حال حاضر نماز نخوانی " If you make wudu now, I will be angry at you”" "اگر اکنون تو وضو بگیری ، من از تو عصبانی خواهم شد " Her daughter replied: دخترش جواب داد: ”Wallahi I won’t go out from here till I perform my salah! بخدا سوگند ، من از اینجا بیرون نمی روم تا زمانی که نمازم را بخوانم ! Mother you must know that, ‘There is no obedience to Any creature in disobedience to the Creator! مادر شما باید بدانید که هیچ نافرمانی آفریده ای، برای خالقش وجود ندارد ! Her mother said:”What would our guests say about you When you’ll show up in our wedding party without make-up?! مادرش گفت: " میهمانان ما در مورد تو چه خواهند گفت وقتی که بدون آرایش وارد مراسم عروسی شوی!؟ You won’t be beautiful in their eyes! نمی خواهی در چشمانشان زیبا دیده شوی ! And They will make fun of you!” و آنها تو را مسخره می کنند! " The daughter asked with a smile: دختر با لبخند بر لبانش سوال کرد: ”Are you worried because I won’t be beautiful In the eyes of created beings? "آیا شما نگران هستید که من در چشم انسانهای مخلوق ، زیبا نخواهم بود ؟ What about my Creator?! در مورد آفریدگار من چطور! I am worried because, if I miss my salah on time I won’t be beautiful in His eyes!” من نگران هستم، زیرا اگر نماز اول وقت را از دست بدهم در چشم خدا زیبا نخواهم بود ! " She started to make wudu, and all her make-up was washed away او شروع کرد به وضو گرفتن ، و همه آرایش صورتش با آب پاک شد But she didn’t care… اما وی اهمیتی نداد... Then she began her salah and at the moment she bowed down To make sujud سپس او شروع به نماز کرد ، در آن لحظه او متمایل به پایین شد و به سجده رفت، She didn't realize that it will be her last one! او متوجه نبود که آن آخرین (سجده) اوست ! Yes! She died while in sujud! بله! او در حال سجده درگذشت! What a great ending for a Muslim girl who insisted on obeying her Lord!! چه پایان عالی برای یک دختر مسلمان که در اطاعت از دستور پروردگار خود اصرار داشت! Subhan Allah! سبحان الله! التماس دعا دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:24 :: نويسنده : علی یگانه رهبری نه پست است نه مقام، بلکه امام جامعه است. چگونه است که در نماز با اقتدای چند نفر میگوییم امام جماعت...! اما به رهبر جهان اسلام نگوییم امام؟ هرلفظی غیر از امام خامنه ای جفاست به ایشان!
بعد از رحلت امام راحل عظیم الشان عده ای افراد قدرت طلب که به برکت وجود مقدس امام زمان دستشان به کرسی ولایت فقیه نرسید چاره را در آن دیدند که این کرسی را تضعیف کنند و در اولین گام سعی کردند با نشاندن واژه مقام معظم رهبری به جای امام خامنه ای ضمن تضعیف جایگاه ولایت به آقا بفهمانند که درست است که نتوانستیم کرسی را تصاحب کنیم اما تضعیفش که می توانیم بکنیم و به رهبر انقلاب ضمن دهن کجی بگویند : آن امام امام ، امت امت گذشت حالا دیگر شما یک مقام رسمی بیشتر نیستید… آنهم از جنس مقام معظم رهبری… و هیچ وقت نتوانستند ولایت را بفهمند و همواره سعی کردند امام خامنه ای را در نشریات و تریبونهایشان سانسور کنند اما چه باک که خورشید پشت ابر نمی ماند و سایه ناپایدار است و آنکس را که خدا عزت بخشد کس نتواند خوار کند و آنکس که به غیر خدا چنگ زند ریسمانش پاره خواهد شد… دوستان عزیز رسانه ای سعی کنید به این جماعت بفهمانید که برای جوانان مومن و غیور فضای مجازی تنها واژه امام خامنه ای رسمیت دارد و مقام معظم رهبری به درد همان مبتکرین این واژه می خورد که دل به صندلی دارند و از نور ولایت محرومند…. برگرفته از تمامي وبلاگ هاي ولايي
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:21 :: نويسنده : علی یگانه ![]() پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو میکرد … پرسیدم : دنبال چی میگردی ؟ گفت : سربند یا زهرا (س)! گفتم : یکیش رو بردار ببند دیگه ، چه فرقی داره ؟ گفت : نه ! آخه من مادر ندارم … دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:21 :: نويسنده : علی یگانه گلوله توپ ، دو برابر اون قد داشت ،چه رسد به قبضه اش گفتم : چه جوری اومدی اینجا؟
گفت : با التماس گفتم: چه جوری گلوله توپ را بلند می کنی می آری ؟ گفت : با التماس گفتم: می دونی آدم چه جوری شهید می شه ؟ گفت : با التماس و رفت چند قدم که رفت برگشت و گفت: شما دست از راه امام بر ندارید وقتی آخرین تکه های بدنش را توی پلاستیک می ریختیم فهمیدم چقدر التماس کرده بوده شهید شه... دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:20 :: نويسنده : علی یگانه ![]() اول پاییز بود و در کلاس دفتر خود را معلم باز کرد بعد با نام خدای مهربان درس اول آب را آغاز کرد گفت بابا آب داد و بچه ها یک صدا گفتند بابا آب داد دخترک اما لبانش بسته ماند گریه کرد و صورتش را تاب داد او ندیده بود بابا را ولی عکس او را دیده در قابی سپید یادش آمد مادرش یک روز گفت دخترم بابای پاکت شد شهید
مدتی در فکر بابا غرق بود تا که دستی اشک او را پاک کرد بچه ها خاموش ماندند و کلاس آشنا شد با سکوتی تلخ و سرد دختری در گوشه ای آهسته باز گفت بابا آب داد و داد نان شد معلم گونه هایش خیس و گفت بچه ها بابای زهرا داد جان بعد روی تخته سبز کلاس عکس چندین لاله زیبا کشید گفت درس اول ما بچه ها درس ایثار و وفا ، درس شهید مشق شب را هر که با بابای خود باز بابا آب داد و نان نوشت دخترک اما میان دفترش ریخت اشک و “داد بابا ، جان” نوشت دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:15 :: نويسنده : علی یگانه چه انتظارعجیبی...
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:13 :: نويسنده : علی یگانه تورو خواب دیدم ,تورویادمه
|