نیکان
بسم رب المهدی روحی فداه
بمناسبت اول ذی الحجه که مصادف با سالروز ازدواج مولا علی و حضرت زهرا علیهماالسلام است
میهمان شهدا هستیم با خاطراتی چند از ازدواجشون
بدون هیچ وجهی
بنای ازدواجم با مصطفی عشق او به ولایت بود، دوست داشتم دستم را بگیرد و از این ظلمات و روزمرگی بیرون بیاورد.همین مبانی بود که مهریه ام را با بقیه مهرها متفاوت کرده بود. مهریه ام قرآن کریم بود و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهل بیت و اسلام هدایت کند. اولین عقد در شهر صور بود که عروس چنین مهریه ای داشت یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریه اش نداشت. (راوی: همسر شهید مصطفی چمران)
اهل نماز و روزه خواستگارها آمده و نیامده،پرس و جو می کردم که اهل نماز و روزه هستند یا نه؛ باقی مسائل برایم مهم نبود. حمید هم مثل بقیه؛ اصلا برایم مهم نبود که خانه دارد یا نه؛ وضغ زندگیش چطور است؛ اینها معیار اصلیم نبود. شکر خدا حمید از نظر دین و ایمان کم نداشت و این خصوصیتش مرا به ازدواج با او دلگرم می کرد. حمید هم به گفته خودش حجاب و عفت من را دیده بود و به اعتقادم درباره امام و ولایت فقیه و انقلاب اطمینان پیدا کرده بود، در تصمیمش برای ازدواج مصمم تر شده بود. (راوی: همسر شهید حمید ایرانمنش)
هم رنگی کارها من وحمید به کمترین چیزها راضی بودیم؛ به همین خاطر بود که خریدمان، از یک دست آینه وشمعدان و حلقه ازدواج بالاتر نرفت! برای مراسم، پیشنهاد کردم غذا طبق رسم معمول تهیه شود که به شدت مخالفت کرد! گفت: « کیو گول می زنیم، خودمون یا بقیه رو؟ اگر قراره مجلسمون رو این طوری بگیریم، پس چرا خریدمون رو اونقدر ساده گرفتیم؟! مطمئن باش این جور بریز و بپاش ها اسرافه و خدا راضی نیست. تو هم از من نخواه که برخلاف خواست خدا عمل کنم.» با این که برای مراسم، استاندار، حاکم شرع وجمعی از متمولین کرمان آمده بودند، نظرش تغییری نکرد وهمان شام ساده ای که تهیه شده بود را بهشان داد! حمید می گفت: «شجاعت فقط توی جنگیدن و این چیزها نیست؛ شجاعت یعنی همین که بتونی کار درستی رو که خلاف رسم و رسومه، انجام بدی.» (راوی: همسر شهید حمید ایرانمنش)
فقط لباس زمان ما هم مثل همیشه، رسم و رسوم ازدواج زیاد بود. ریخت و پاش هم بیداد می کرد.ولی ما از همان اول ساده شروع کردیم؛ خریدمان یک بلوز ودامن برای من بود و یک کت وشلوار برای مرتضی. چیز دیگری را لازم نمی دانستیم. به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم؛ خودمان برای زندگی مان تصمیم می گرفتیم. همین ها بود که زندگی مان را زیباتر می کرد. (راوی: سید مرتضی آوینی)
با وضو وارد شوید، توکل به خدا اول حسن خودش را معرفی کرد. بعد مسائل کلی مطرح شد. ایشان در همه حرفها، تأکیدش روی مسائل اخلاقی بود. یادم نمی رود، قبل از این که وارد این جلسه شوم، وضو گرفتم ودو رکعت نماز خواندم و گفتم: «خدایا خودت از نیت من با خبری؛ هر طور صلاح می دانی این کار را به سرانجام برسان.» بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود: برای جلسه خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کارها را به خدا واگذار کرد. (راوی: همسر شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری) )
نماز شکر میلاد پیامبر اکرم(ص) بود که مهریه را معین کردند. همان روز هم با حضور فامیل ها یک مراسم عقد ساده برگزار کردیم. صیغه عقد را که خواندند، رفتیم با هم صحبت کنیم.دیدیم دنبال چیزی می گردد؛ گفت: «اینجا یه مُهر هست؟» پرسیدم«مُهر برای چی؟ مگه نماز نخوندی؟!» گفت: «حالا تو یه مُهر بده.» گفتم: «تا نگی برای چی می خوای، نمی دم.» می خواست نماز شکر بخواند که خدا در روز میلاد رسول الله به او همسر عطا کرده! ایستادیم و با هم نماز شکر خواندیم. (راوی: همسر شهید عبدالله میثمی)
شهادت شهادت همه آرزومه شهادت شهادت رویای ناتمومه
اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک(گمنام)
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
بی سر و سامان توام یا حسین دست به دامان توام یا حسین
ارباب خوبم دوباره داره محرمت میاد باز هم غم غربتت و غم اسارت عمه جان زینب...
خداکنه که امسال، سال ظهور و حضور مولامون باشه
همسنگرای ولایی بزگوار، تو این ایام هر کی دلش شکست برا اومدن آقا دعاکنیم و برا همدیگه
شهادت شهادت همه آرزومه شهادت شهادت رویای ناتمومه
اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک(گمنام)
بسم رب المهدی روحی فدا
دقت کردین کلمات وارانه چگونه اند؟ گنج جنگ می شود درمان نامرد قهقهه هق هق
ولی درد همان درد است...
و گرگ همان گرگ... نمی دانم چرا من نم زده است؟ راه گویی هار شده روز به زور می گذرد آشنا را جز در انشا نمی بینی و چه سرد است این درس زندگی اینجاست که مرگ برایم گرم می شود... چرا که درد همان درد است... یابن الحسن این روزها دلم فقط آرامش وارانه می خواهد... آقاجانم ! درد را کوچکتر از همه نوشتم تا بگم دردهای دنیا ارزشی ندارند برا غصه خوردن... اما آقاجانم می دونید درد اصلی ما چیه؟؟؟
درد ما غیبت شماست
درد ما نبود حضور فیزیکی شماست... الهی عجل لولیک الفرج المهدی روحی فدا
به امید روزی که شهید گمنام شوم...
اللهم الرزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک(گمنام)
امام صادق علیه السلام: دو شنبه 24 مهر 1396برچسب:نیکان، عاشورا, :: 22:33 :: نويسنده : علی یگانه ![]() خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/ روایت حضرت امیرالمؤمنین (ع) در مورد گروهک "داعش" ![]() أَوَلَمْ يرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ(يس/77) درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نیکان و آدرس ataataee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان |
||
![]() |