نیکان

این فعالیت مجازی دائم و یا حاشیه ای برای جوانان مجردی که با انواع استرس ها,و اضطراب های دورا ن تحصیل,سربازی,بازار کار و ... درگیر هستند و یا جوانانی که در دوران گذار از وضعیت تجرد به تاهل هستند و به تازگی با به عهده دار شدن وظایف شفلی و مسئولیت های خانوادگی در شرایط اقتصادی امروز,برای تامین هزینه های زندگی,فعالیت های تفریحی آنان محدود شده است جایگاه ویژه ای می یابد.بنابراین انتخاب آزادانه,میزان مشارکت با میل و رغبت در جمع دوستان,خود بودن و یا گمنام بودن اعضادر میان جستوجوی صفحات گفتوگوها و اضهار نظر ها,تبادل بی پرده احساسات و نظر ها,تعدیل و تشویق ها و دلهره ها بدون مشکلات اجتماعی که گاه در ابراز نظر رودر رو دید ه میشود کنشگری و رضایت مندی جوانان را تحت الشعاع قرار داده و از مهم ترین محرک ها برای تداوم فعالیت کاربران محسوب می شود.

میتوان مطمئن بود که دوستان قدیمی محفوظ اند و شاید هم از همیشه نزدیک تر شده اند.علاوه بر این,انتخاب گری و گزینش گری کاربر فرصت تعامل اجتماعی خارج از تیر رس والدین و استقلال در رئابط اجتماعی را متفاوت از نجار های جامعه به ویژه برای کاربران کم سن و سال فراهم می کند.

 

از صحبت های کاربرای چنین استنباط می شود که روابط شبکه ای برای بسیاری از جوانان حکم تداوم,تحکیم و تکمیل فعالیت های واقعی را دارد.ضمن آنکه ظرفیت های نتنوع شبکه از جمله گفتوگو,بازی های متعدد,تبادل موسیقی,محتوا,عکس و ...در بسط کمیت روابط و ارتقای کیفیت هانها نقش به سزایی دارد.از نگاه کاربران جوان مشارکت کننده در این پژوهش,شبکه های اجتماعی فرصت تفنن و شوخی با دوستان را فراهم آورده و از این راه فضایی مفرح و شاد برای گذراندن وقت و رفع خستگی تلقی می گردد.به زعم این کاربران با بهره گیری از فضای شبکه,تجربه فراغتی مشترک و لذت بخشی که سازگار با گرایشات و تمنی های دوران جوانی است با انگیزه شخصی,انتخاب و در کنار فعالیت های روزمر دنبال میشود.

همچنین خود واقعی و دلخواه کاربر,در قالب رفتار ارتباطی و اعلام نظراتی که در جامعه واقعی برای حفظ ظاهر و همراهی با دیدگاه های مسلط,هنجارهای اجتماعی موجود کمتر و یا اصلا بروز داده نشده اند فارغ از هرگونه فشار فرصت عرضه می یابند.از این رو برای عده زیادیس از اعضا,فعالیت در شبکه,اطلاعات یابی نامحدود,کنجکاوی در زندگی دوستان و آشنایان,سرگرمی در دسترس,تفریحی کم هزینه و گاهی منشاء اثر که از یک سو به شادی,رضایت و تجدید روحیه کاربر از سوی دیگر به اعتماد به نفس و حس توانمندی به عاملیت فردی وی می انجامد.همچنینی در برخی موارد تلاش جمعی را به منظور نیل به حقیقت رغم می زند ,به طور مثال,انتشار اخبار,ایده ها,قیاس و تطبیق شنیده ها و مستندات تصویری, در بین اعضا به واکنش سریع و صریح جمعی نسبت به برخی از مسائل شده به گونه ای از کنترل غیر رسمی از پایین به بالا را در جامعه جاری و ساری میکند.بنابراین تمام ساعاتی را که این جوانان در این شبکه ها سپری می کنند را نمی توان وقت گذرانی بیهوده محسوب کرد.

چگونکی بهره گیری جوانان از شبکه های اجتماعی مجازی:

 

از مهم ترین اهداف کاربران برای پیوستن به شبکه های اجتماعی مجازی پیگیری روابط دوستی و فامیلی و وابستگی های خانوادگی است که در این بخش انگیزه انسجام بخشی اجتماعی نامیده می شود.از آنجا که روابط گروهی در سنین نوجوانی و جوانی از اهمیت خاصی برخوردار بوده و همسالان اوقاتی از شبانه روز را در فضای آموزشی,ورزشی,کاری و تفریحی با هم می گذرانند در ایجاد الگوی رفتاری یک دیگر نقش مهمی ایفا می کنند,چنانچه اضهارات کاربران نیز حاکی از آن است که حضور جوانان در شبکه های اجتماعی مجازی,به دنبال فشار گروه دوستان و به نگیزه همکاری و همنوایی با آنان انجام شده است.بنابراین یکی از دلایل عضویت در شبکه های اجتماعی مجازی,حس تعقل به یک گروه,بودن در میان آنان و عضو آنها تلقی شدن است.در سایه تعاملات شبکه ای به رغم فاصله فیزیکی,نزدیکی عاطفی اعضا نیز احساس می شود.

 

4- آیت الله خامنه­ای

از دیدگاه مقام معظم رهبری یکی از اهداف و دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی است؛ «آزادی فکر و بیان هم یکی از ارزشهای انقلاب بود. مردم می­خواستند آزادانه فکر کنند. آن روز، آزادی فکر، آزادی بیان و آزادی تصمیم گیری هم نبود. مردم این را نمی­خواستند؛ می­خواستند این آزادیها باشد.»[1] ؛ «آزادی باید به شکل منطقی و صحیح در جامعه تامین شود؛ همان آزادی­ای که انقلاب اسلامی و نظام اسلامی پرچمش را در دنیای اسلام بلند کرد؛ نه آزادی به شکل افراطی، تقلیدی و من درآوردی ... ما به آزادی معتقدیم. اعتقاد ما به آزادی و تأمین حقوق شهروندی در مسائل اجتماعی هم، ریشه دار و دارای مبنای دینی است».[2] مقام معظم رهبری در زمینه مرزهای آزادی می­فرماید: «در اسلام مرزهای اخلاقی وجود دارد. در اسلام آزادی علاوه بر آن حدود مادی مرزهای معنوی هم دارد. البته بله کسی که علیه منافع کشور و علیه سود کشور اقدامی بکند آزادی­اش محدود می­شود این منطقی است اما مرزهای معنوی هم دارد. اگر کسی عقیده گمراهی دارد، عیبی ندارد، وقتی می­گوییم عیبی ندارد یعنی پیش خدا و پیش انسان­های مؤمن عیب دارد لیکن حکومت هیچ وظیفه­ای در قبال او ندارد در جامعه مسلمان، یهودی و مسیحی و بقیه ادیان گوناگون هستند الان در کشور ما هم هستند در زمان صدر اسلام هم بودند هیچ مانعی ندارد، اما اگر قرار باشد آن کسی که عقیده فاسد دارد به جان ذهن و دل افرادی که قدرت دفاع ندارند بیفتد و بخواهد آن­ها را هم گمراه کند این برای آدم یک مرز است این جا  آزادی محدود می­شود. از نظر اسلام اینگونه است یا مثلا بخواهند اشاعه فساد کنند. بخواهند فساد سیاسی و فساد جنسی و فساد فکری به وجود بیاورند یا همین فیلسوف نماهایی که در گوشه و کنار هستند بخواهند درباره این که تحصیلات عالیه برای جوانان خوب نیست مقاله بنویسند بنا کنند عیوبش را ذکر کردن البته به احتمال قوی درصدی نود اثر نخواهد کرد اما ممکن است درصدی ده جوان تنبل اثر بکند نمی­شود اجازه داد کسانی بنشینند با وسوسه و دروغ انسان­ها را از تحصیل بازدارند. آزادی دروغ گویی نیست، آزادی شایعه پراکنی نیست، آزادی ارجاف نیست.»[3] در اسلامی مبانی و ارزش­های مسلم و ثابتی وجود دارد که ساختار آزادی را مشخص می­کند. به تعبیر مقام معظم رهبری: «همین آزادی اجتماعی که این قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضایع کردن فرآورده­های ارزشمند معنوی یا مادی یک ملت به کار گرفته بشود، مضر است... ارزش­ها و حقایق ثابت مسلم این آزادی را محدود می­کند.»[4] رهبری معظم انقلاب در پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه می­فرمایند: «... آنگاه که نخبگان ما نقطه تعادل میان «هرج و مرج» و «دیکتاتوری» راشناسائی و تثبیت کنند، دوران جدید آغاز شده است. آری، نباید از «آزادی» ترسید و از «مناظره» گریخت و «نقد و انتقاد» را به کالای قاچاق و یا امری تشریفاتی، تبدیل کرد چنانچه نباید بجای مناظره به «جدال و مرا»، گرفتار آمد و بجای آزادی، به دام هتاکی و مسئولیت گریزی لغزید. آن روز که سهم «آزادی، سهم «اخلاق» و سهم «منطق»، همه یکجا و در کنار یکدیگر ادا شود. آغاز روند خلاقیت علمی و تفکر بالنده دینی در این جامعه است و کلید جنبش «تولید نرم افزار علمی و دینی» در کلیه علوم و معارف دانشگاهی و حوزوی زده شده است. بی­شک آزادیخواهی و مطالبه فرصتی برای اندیشمندان و برای بیان اندیشه توام با رعایت «ادب استفاده از آزادی»، یک مطالبه اسلامی است و «آزادی تفکر، قلم و بیان» نه یک شعار تبلیغاتی بلکه از اهداف اصلی انقلاب اسلامی است و من عمیقاً متاسفم که برخی میان مرداب «سکوت و جمود» با گرداب «هرزه گوئی و کفرگوئی» طریق سومی نمی­شناسند و گمان می­کنند که که برای پرهیز از هر یک از این دو، باید به دام دیگری افتاد. حال آنکه انقلاب اسلامی آمد تا هم «فرهنگ خفقان و سرجنبانیدن و جمود» و هم «فرهنگ آزادی بی­مهار و خودخواهانه غربی» را نقد و اصلاح کند و فضائی بسازد که در آن، «آزادی بیان»، مقید به «منطق و اخلاق و حقوق معنوی و مادی دیگران» و نه به هیچ چیز دیگری، تبدیل به فرهنگ اجتماعی و حکومتی گردد و حریت و تعادل و عقلانیت و انصاف، سکه رائج شود تا همه اندیشه­ها در همه حوزه­ها فعال و برانگیخته گردند و «زاد و ولد فرهنگی» که به تعبیر روایات پیامبر اکرم (ص) و اهلبیت ایشان (علیهم السلام)، محصول «تضارب آرا و عقول» است، عادت ثانوی نخبگان و اندیشه وران گردد. بویژه که فرهنگ اسلامی و تمدن اسلامی همواره در مصاف با معضلات جدید و نیز در چالش با مکاتب و تمدنهای دیگر، شکفته است و پاسخ به شبهه نیز بدون شناخت شبهه، ناممکن است. اما متاسفانه گروهی بدنبال سیاست زدائی، دائماً تبدیل فضای فرهنگی کشور را به سکوت مرداب گونه یا تلاطم گرداب وار، می­خواهند تا در این بلبشو، فقط صاحبان قدرت و ثروت و تریبون، بتوانند تاثیرگذار و جریان سازی باشند و سطح تفکر اجتماعی را پائین آورده و همه فرصت ملی را هدر دهند و اعصاب ملت را بفرسایند و درگیری­های غلط و منحط قبیله­ای یا فرهنگ فاسد بیگانه را رواج دهند و در نتیجه صاحبان خرد و احساس، ساکت و مسکوت بمانند و صاحبدلان و خردمندان، برکنار و در حاشیه مانده و منزوی، خسته و فراموش شوند. در چنین فضائی، جامعه به جلو نخواهد رفت و دعوی­ها، تکراری و ثابت و سطحی و نازل می­گردد، هیچ فکری تولید و حرف تازه­ای گفته نمی­شود، عده­ای مدام خود را تکرار می­کنند و عده­ای دیگر تنها غرب را ترجمه می­کنند و جامعه و حکومت نیز که تابع نخبگان خویش­اند، دچار انفعال و عقبگرد می­شوند. چنانچه در نامه خود توجه کرده­اید، برای بیدار کردن عقل جمعی، چاره­ای جز مشاوره و مناظره نیست و بدون فضای انتقادی سالم و بدون آزادی بیان و گفتگوی آزاد با «حمایت حکومت اسلامی» و «هدایت علما و صاحبنظران»، تولید علم و اندیشه دینی و در نتیجه، تمدن سازی و جامعه پردازی، ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود. برای علاج بیماری­ها و هتاکی­ها و مهار هرج و مرج فرهنگی نیز بهترین راه، همین است که آزادی بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام، حمایت و نهادینه شود.»[5] از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، وجود اختلاف نظر و سلیقه در جامعه امری کاملاً طبیعی و مایه پیشرفت کشور است و طرح مطالبی که مختلف نظر مشهور باشد، اشکال ندارد. «به شرط آنکه نحوه مطرح کردن و پرداختن به آن علمی باشد». به نظر ایشان، بررسی همه مسائل از جمله مسائل سیاسی در فضای «آرام و با دید علمی»، امری کاملاً ضروری است. «ضدیت با نظم و جهت گیری آنارشیستی، شایسته محیط­های دانشگاهی نیست و صد در صد مخالف لوازم و ضروریات محیطهای علمی است».[6] حضرت آیت الله خامنه­ای در تبیین لزوم خودداری از طرح کشمکش­های فکری در عرصه­های عمومی می­فرمایند: «اختلالات فکری ایرادی ندارد و بنده به معنای حقیقی و وسیع کلمه به آزادی بیان معتقدم اما اگر حرفها و مسائلی که محل طرح و استدلال و بحث درباره آنها مجامع تخصصی و کارشناس است بصورت اغواگرانه در مجامع عمومی مطرح شود نمی­توان این کار را آزادی بیان نامید»[7]



[1] - بیانات رهبری در خطبه نماز جمعه تهران، 23/2/79

[2] - بیانات رهبری در دیدار با مسئولین، 15/5/82

[3] - بیانات رهبری در جمع دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس، 14/6/77

[4] - همان

[5] - پاسخ رهبری به جمعی از محصلات حوزه علمیه مورخ 16/11/81

[6] - روزنامه کیهان، ص 2 مورخ 9/9/1381

[7] - دیدار مسئولین نظام با رهبری مورخ 8/8/84

براین اساس شهید مطهری (ره) ضمن تاکید بر ضرورت آزادی بیان در جامعه معتقد است:

1. آزادی بیان باید در مسیر هدایت، رشد و تکامل فرد و جامعه باشد.

2. ترویج فساد، فحشا، رذایل اخلاقی و نابودی ارزشهای اجتماعی مخالف آزادی بیان است.

3. آزادی بیان و تضارب آرا و عقاید، غیر از اغفال، اغوا، تحریف، بهتان، خیانت و دروغ – که به گمراهی و ضلالت منتهی می­شوند – است.

4. بیان کننده باید در بیان مطالب خویش صداقت داشته باشد.

5. طرح نظرات مخالفین در مراکز علمی و تخصصی در راستای آزادی بیان و تکامل جامعه می­باشد.

6. در مواجهه با سوء استفاده­هایی که از آزادی بیان می­شود: هم افراد و هم مسئولین اجتماع موظف بوده و باید کنترل و مراقبت به عمل آورند.

 

3- علامه جعفری

علامه محمدتقی جعفری، معتقد است: «آزادی بیان در دیدگاه اسلام همراه با سفارش­ها و توصیه­هایی است که از آن کشف می­شود هر آزادی بیان که به ضرر مادی  یا معنوی انسانی مورد بهره برداری قرار بگیرد، آزادی نامعقول خواهد بود»[1] فاجعه این است که از آن هنگام که آزادی مطبق بیان در جوامع تجویز شد، هر کس هر چه به ذهنش آمد، آن را از راه زبان و قلم و بیان بیرون ریخت. درست است که در میان امور بیان شده حقایقی نیز وجود داشت، ولی آن قدر مطالبی احمقانه و خودمحورانه بیرون آمد و به مغزهای سراسر دنیا سرازیر شد که رنگ اکثر قریب به اتفاق حقایق انسانی و اصول ارزشی ناشی از هستی شناسی مات شد.»[2]

ایشان در پاسخ به این پرسش که آیا با تکیه بر اصل آزادی بیان می­توان هرچیزی را به هر شکلی بیان کرد، می­گوید: «فقط در دو صورت می­توان قایل به آزادی مطلق شد؛ اول آنجا که همه جامعه در حد افرادی چون ملاصدرا، مولوی، ابن سینا و ..باشند که قدرت تشخیص کافی را در اختیار دارند و دوم اینکه، هر گوینده­ای همه جامعه را همانند خانواده خود تلقی کند.»؛ «اگر اعتلای فکری بشر به حدی رسیده بود که هم بیان کننده غیر از حق و واقعیت را ابراز نمی­کرد و هم شنونده ومطالعه کننده و تحقیق کننده در آن بیان، از اطلاعات کافی و فکری نافذ برخوردار بود. هیچ مشکلی در آزادی بیان به طور مطلق وجود نمی­داشت. ولی آیا واقعیت چنین است؟ آیا بیان کنندگان و شنوندگان و مطالعه کنندگان در جوامع مشرق زمین همگی در علم و فلسفه ابوریحان بیرونی و فارابی و ابن سینا و در معارف اسلامی محمدمهدی نراقی و شیخ مرتضی انصاری هستند؟ که هر چه بیان کنند روی محاسبه دقیق و معرفت باشد. آیا می­توان از آزادی مطلق بیان بدون هیچ قید و شرطی دفاع نمود و آن را برای هر کسی و در هر محیط و شرایطی تجویز کرد؟ آری، می­توان ولی یک شرط دارد و آن اینکه صاحبان این نظریه­ها نخست قهوه خانه­ها و سینماها و میکده­ها و قمارخانه­ها و همه اماکن عمومی و خصوصی از کودکستان­ها و دبستان­ها و دبیرستان­ها و خیابان­ها و هر یک از خانه­های شخصی مردم را دانشکده­ها و آکادمی­هایی تلقی کنند که در حدود شش میلیارد عضو به نام بشر را در خود جای داده است، سپس هر چه به ذهنشان خطور می­کند، بگویند!»[3]

علامه جعفری در نقد سخن معروف ولتر درباره آزادی بیان که: «من با این سخنی که تو می­گویی، مخالفم، ولی حاضرم به خاطر اینکه تو این سخن را آزادانه بیان کنی، زندگی خود را از دست بدهم.» چنین می­گوید: «من نمی­دانم ارزش جان ولتر برای خود او چقدر بوده است و باز نمی­دانم که اگر علت مخالفت او با سخن آن شخص، پایمال شدن حقوق انسان­ها باشد که حق آزادی نیز یکی از آنهاست. آیا باز ولتر حاضر بود جان خود را از  دست بدهد تا آن کوه آتشفشان، مواد گداخته خود را بر مزرعه روان­ها و مغزهای بشر سرازیر کند و آنها را تباه سازد!؟»[4] همانگونه که مشاهده می­شود علامه جعفری ضمن پذیرش آزادی بیان، محدوده­هایی منطقی همچون توجه به: 1. آثار و پیامدهای آزادی بیان در هدایت و تکامل انسان، 2. شرایط و توانایی­های علمی بیان کننده و مخاطب، را ضروری می­داند.



[1] - محمدتقی جعفری، تحقیق در نظام جهانی حقوق بشر در اسلام، ص 408

[2] - آزادی از دیدگاه علامه جعفری، کیهان فرهنگی، ش 154، مرداد 78، ص 19

[3] - رادمند،  داوود، مبانی مشروعیت آزاد، عقیده و بیان در اسلام، نشریه انتخاب، 18/7/1379

[4] - محمدتقی جعفری، همان، ص 420

 

2- استاد مطهری

استا شهید مطهری ارزش و جایگاه ویژه­ای برای آزادی بیان قائل است تا آنجا که می­فرماید: «من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می­دهم که خیال نکنید راه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است و از اسلام فقط با یک نیرو می­شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها».[1] انسان باید آزاد باشد تا به رشد و تکامل برسد و این رشد و تکامل به سه چیز نیاز دارد: تربیت، امنیت و آزادی. از این روی، در بیان آزادی می­گوید: آزادی نبود مانع است. انسان­های آزاد، انسان­هایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکاملشان هست مبارزه می­کنند. انسان­هایی هستند که تن به وجود مانع نمی­دهند بنابراین، کسی که به عنوان آزادی در راستای گسترش فساد و رذایل اخلاقی تلاش می­ورزد، مخالف آزادی است. کسی که در راه نابودی ارزش­های اجتماعی به تکاپو پردازد، گرچه آزادی را یدک بکشد، طرفدار آزادی نیست. کسی که فحشا و زشتی­ها را گسترش دهد، با آزادی میانه­ای ندارد، چون این تلاش­ها در راستای رشد و تعالی و تکامل انسان نیست. از این منظر آزادی تکامل آفرین دارای ویژگی­هایی نظیر: 1. آزادی انسان از اسارت طبیعت، 2. آزادی انسانیت انسان از جنبه حیوانیت، 3. آزاد بودن انسان از محکومیت انسانهای دیگر، می­باشد.[2]



[1] - مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، 25

[2] - مرتضی مطهری، نقدی بر مارکسیسم، ص 781

براین اساس استاد درباره محدوده آزادی بیان بر دو موضوع تاکید دارند:

الف. آزادی باید در مسیر تکامل باشد.

ب. آزادی بیان به معنای عام آن به دور از فریب و گمراهی باشد.

از منظر وی رای به آزادی فکر بدون رای به آزادی بیان، سخنی ناصواب و ناپخته است. به همین جهت ایشان پس از تبیین آزادی فکر به تبیین آزادی بیان نیز می­انجامد. تجربه­های گذشته مشخص می­نماید: «اما مساله آزادی فکر به مسأله آزادی بیان نیز می­انجامد. تجربه­های گذشته نشان داده که هر وقت جامعه از آزادی فکری (ولو از روی سوء نیت) برخوردار بوده، در نهایت به سود اسلام تمام شده است. اگر در جامعه ما، محیط آزاد برخورد آرا و نظریات پذید آید که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف خود را مطرح کنند و ما هم بتوانیم حرف خود را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه سالمی است که اسلام رشد می­کند. من مکرر گرفته­ام که هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند، نه تنها متاثر نمی­شوم که خوشحال هم می­شوم؛ زیرا کار این­ها باعث می­شود چهره اسلام بیش­تر نمایان شود. در سال­های اخیر، کسروی، توده­ای­ها و ... علیه اسلام سخنانی گفتند و واقعاً به طور غیرمستقیم به اسلام خدمت کردند؛ زیرا مسائلی که سال­ها در اثر عدم اعتراض و تشکیک در پرده ابهام قرار گرفته بود، دوباره مطرح شد و علما به آشکار ساختن حقایق پرداختند. یک دین زنده هرگز از این حرف­ها بیمی ندارد...؛ البته باید توجه کرد که برخورد آرا و عقاید، غیر از اغفال و اغوا است. اغفال یعنی کاری توام با دروغ و تبلیغات نادرست. بر همین مبنا است که خرید و فروش کتب ضلال در اسلام تحریم شده است؛ یعنی کتاب­های ضد دین و ضد اسلام دو دسته­اند: برخی بر یک منطق و تفکر خاص استوارند، یعنی واقعاً کسی طرز تفکر خود را عرضه می­کند که در این جا محل آزادی بیان است و مبارزه با این­ها باید در قالب ارشاد و هدایت و عرضه منطق صحیح می­باشد؛ اما گاه مسأله دروغ و اغفال در میان است؛ مثلاً اگر کسی آیه­ای یا مطلبی تاریخی را به صورت تحریف شده در کتابش آورد تا نتایج دلخواهش را بگیرد، آیا ممانعت از نشر این کتاب، ممانعت از آزادی بیان است؟ آزادی ابراز نظر عقیده یعنی آن چه واقعاً بدان معتقد است، بگوید نه این که به این نام دروغگویی کند و مثلاً زیر پوشش اسلام، افکار مارکسیستی را تبلیغ و مردم را اغوا کند. من به دانشکده الهیات گفته­ام که باید یک کرسی به مارکسیسم اختصاص دهید؛ اما نه این که استادی مسلمان آن را تدریس کند و با حقه بازی، مارکسیسم را نشأت گرفته از اسلام قلمداد نماید؛ بلکه استادی که خودش واقعاً مارکسیست است باید بیاید. ما هم منطق خودمان را عرضه می­کنیم و هیچ کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد؛ اما این که به نام آزادی بیان، افکار ضد دین را در پوشش اسلام عرضه کنند، ممنوع است.»[1] استاد در بحث از آزادی بیان و قلم، به حد و مرزهای آن اشاره می­کند و از دو گونه کتاب و نوشته سخن به میان می­آورد: «کتابهایی که با استدلال و منطق به موضوعی پرداخته و منطقی بحث کرده است. این کتابها، گاه با اسلام ناسازگاریهایی دارند و از آن جا که نویسندگان آنها، منطقی و اهل دلیل و استدلال و در کار خود صادق هستند. در راه برخورد با آنها ارشادی و در جهت راهنمایی است. اما گروهی ممکن است به دروغ و اغفال دست بزنند. آمارهای غیرواقعی بدهند و هزاران دروغ به نام آزادی مطرح کنند و حتی به کسانی بهتان بزنند و سند علیه آنها بسازند و ... اینجاست که مرزی روشن برای آزادی جلوه می­کند و آزادی بیان محدود می­گردد: حالا در این جا باید بگوییم چون کشور ما آزاد است، پس باید بگذاریم او حرفهای خودش را در میان مردم پخش کند و آیا اگر ما جلوی دروغ و اغفال را بگیریم، مرتکب سانسور شده­ایم؟ حرف ما این است که دروغ و خیانت را باید سانسور کرد و نباید اجازه داد به نام آزادی فکر و عقیده آزادی دروغ در میان مردم رایج بشود.[2] و البته این موضوع «منحصر در کتب نیست؛ بلکه همان طور که کتب ضلال هست، نطق و خطابه و فیلم ضلال هم هست که همگی مانند غذای مسموم می­باشند و مقیاس ضلالتش از اثر و نتیجه­ای که عاید روح بشر می­شود، معلوم می­گردد و هم خود افراد موظفند غذای روح خود را کنترل کنند و هم مسئولین اجتماع از آن نظر که مدیر و مسئول جامعه­اند، وظیفه دارند مراقب اغذیه روحی اجتماع باشند.»[3] به عنوان آزادی نمی­توان بت فروشی، صلیب فروشی و گسترش عقائد خرافی را روا دانست و به عنوان آزادی از این گونه عقیده­ها دفاع کرد؛ زیرا چنین اندیشه­هایی، سبب جمود و رکود اجتماعی می­شود و انسان را از رشد و تکامل و ترقی بازمی­دارد.[4]



[1] - مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 110

[2] - مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی ، ص 77

[3] - مرتضی مطهری، آزادی معنوی، صص 27 - 35

[4] - حد و مرز آزادی، روزنامه رسالت 13/6/85- نقل از علی اکبر رحمتی

بند چهارم نظر متفکران و اندیشمندان اسلامی در خصوص آزادی بیان

بسیاری از اندیشمندان اسلامی در لابلای متون فقهی و اندیشه­های دینی، به تبیین ضوابط و محدوده آزادی بیان و اظهار عقیده پرداخته­اند. در ادامه به بررسی دیدگاه برخی از متفکران معاصر پرداخت می­شود:

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نیکان و آدرس ataataee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: