به گزارش خبرگزاری مدافعون ـ بارگاه ملکوتی حضرت سکینه(س) در منطقه "داریا" واقع در حومه دمشق قرار دارد که متاسفانه درگیریهای سنگین منطقه٬ این حرم مطهر را به این اوضاع درآورده است.
به گزارش خبرگزاری مدافعان حرم ـ حزبالله و مقاومت اسلامی از به شهادت رسیدن یکی از رزمندگان خود در خاک سوریه خبر داد.
«محمد أحمد تركی العوط» از اهالی شهرک "علی النهری" در منطقه البقاع لبنان که برای انجام وظیفه جهادی خود در دفاع از مقدسات و حرم حضرت زینب(سلامالله علیها) به سوریه رفته بود در درگیری با تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
زمان تشییع و تدفین این شهید هنوز هنوز اعلام نشده است.
به گزارش خبرگزاری مدافعان حرم ـ سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان در بخشی از سخنرانی اخیر خود به تمایل شدید اسرائیل برای آغاز جنگ علیه لبنان و نگرانی این رژیم از بازدارندگی حزبالله اشاره و تاکید کرد: اسرائیل همچنان دشمن، خطر و تهدیدی است که باید نسبت به آن هوشیار بود، این رژیم طی هفتههای گذشته به دنبال استفاده از فرصتها برای جنگ علیه مقاومت و اطراف آن بود و ما تهدیدهای اسرائیل را شنیدیم. اسرائیل این اوضاع را فرصتی برای حمله به مقاومت در لبنان و اعمال فشار بر آن میبیند و ممکن است که از برخی فرصتها برای برخی اقدامات خصمانه سوء استفاده کند، اسرائیل همچنان چشم به خاک و نفت ما دوخته است و همچنان حزبالله را بزرگترین خطر برای خود در منطقه می داند.
وی با تاکید بر اینکه " دشمن باید نگران باشد و مرتکب هیچ محاسبات اشتباهی نشود"، گفت: دشمن میداند که نمیتواند ما را دچار بیم و هراس کند و میداند که مقاومت در هر زمان آمادگی بالای خود را حفظ میکند.
آنچه در این بخش از سخنرانی دبیرکل مقاومت اسلامی لبنان به آن اشاره شد، دو محور داشت، اول تلاش و برنامهریزی اسرائیل برای آغاز جنگ جدید با لبنان و دوم نگرانیهای این رژیم از توان بالای نظامی حزبالله که توجه به هر دوی این مسایل در شناخت بخشی از تحولات منطقهای در متغیرات پیچیده کنونی لازم است.
تعداد بسیاری از این سلاح که ساخت ایران است در دست مدافعان حرم میباشد . این سلاح تک تیر دوربرد با قابلیت نفوذ در ادوات زرهی که با تیرهای 20 میلی متری تغذیه میشود .
در این زمینه به دو روایت بسنده می شود: ابن باکثیر مکی شافعی، متوفای ۱۰۴۷ در ” وسیله المال فی عد مناقب الال ” بعد از ذکر حدیث غدیر به طرق متعدده گوید: ودار قطنی در فضایل ازمعقل بن یسار رضی الله عنه با بررسی طریق روایت نموده که گفت: شنیدم ابوبکر رضی الله عنه می گفت: علی بن ابی طالب علیه السلام عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله است، یعنی آنهائی که پیغمبر صلی الله علیه و آله بتمسک بانها و پذیرش رهبری آنها را تاکید فرموده، پس آنها ستارگان راهنمائی هستند هر کس از آنها پیروی نمود هدایت یافت، و ابوبکر رضی الله عنه او (علی علیه السلام) را باین مزیت مخصوص داشته، زیرا او (علی علیه السلام) در این مقام امام است، و در شهر علم و عرفان است، پس او امام ائمه و عالم امت است. و گوئی این نظر و گفتار را (ابوبکر) از رسول خدا صلی الله علیه و آله اخذ و باو تبعیت نموده که آنجناب او را در روز غدیرخم از بین آنها بانچه سابقا ذکر شد اختصاص داد، و این حدیث درست و شکی و ریبی که منافی با آن باشد وجود ندارد، و از گروه بسیار زیادی از صحابه روایت شده و شیوع و شهر بسزا یافته و کافی است در این باب مجمع حجه الوداع. (الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب ج ۱ ص ۶۸۹) همچنین علامه امینی در الغدیر در مورد اعترافات عمر می نویسد: راغب آنرا در جلد ۷ محاضراتش درص ۲۱۳ ذکر نموده که ابن عباس گفت: شبی با عمر براهی میرفتم، و عمر بر قاطری و من بر اسبی سوار بودیم، در اینموقع (عمر) آیه ای را قراءت کرد که در آن از علی بن ابی طالب علیه السّلام یاد شده، سپس گفت: سوگند بخدا ای اولاد عبد المطلب، بطور تحقیق علی در میان شما اولی (سزاوارتر) باین امر (خلافت) بود از من و ابی بکر. ابن عباس گوید: من با خود گفتم: خدا مرا نبخشد اگر من او را ببخشم (خدا مرا رها نکند اگر دست از او بدارم)، پس باو گفتم: یا امیر المؤمنین آیا تو چنین سخنی را میگوئی؟ در حالیکه تو و رفیقت برجستید و امر خلافت را شما از ما سلب نمودید، نه سایر مردم!! عمر گفت: دور شوید (یا- از این سخن خود داری کنید) ای اولاد عبد المطلب: همانا شما یاران عمر بن خطاب هستید، (ابن عباس گوید) پس از این سخن او، من خود را بعقب افکندم و او زمانی اندک جلو افتاد سپس (چون تعلل مرا در طی راه احساس نمود) مرا (با تعرّض و نکوهش امر به همراهی در روش نمود) گفت: راه بیا از راه وامانی، و گفت: سخن خود را بر من تکرار کن، گفتم: مطلبی را یادآور شدی، و من پاسخ آنرا رد نمودم، و اگر تو سکوت می کردی، ما نیز ساکت بودیم. عمر گفت: بخدا قسم ما نکردیم آنچه را که کردیم از روی عداوت و لیکن ما او را کوچک شمردیم و ترسیدیم که عرب بسبب کشتارهائی که (در غزوات) از آنها کرده بخلافت او تن ندهند و با او هم داستان و متحد نشوند، (ابن عباس گوید) خواستم (در پاسخ او) بگویم: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله او را اعزام مینمود (بقبائل عرب و میدانهای جنگ) و او بزرگان و رؤسای آنها را در هم میشکست و زبون میساخت و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله در آن مأموریت ها علی را کوچک نمی شمرد، مع الوصف تو و رفیقت (ابو بکر) او را کوچک میشمارید؟! سپس عمر گفت: شد آنچه شد، در عین حال تو چگونه میبینی؟ بخدا قسم، ما در هیچ امری بدون او (علی علیه السّلام) تصمیم نمیگیریم و هیچ کاری بدون اذن او انجام نمیدهیم. و در شرح نهج البلاغه جلد ۲ ص ۲۰ (در ذکر این داستان) چنین مذکور است: عمر گفت: ای ابن عباس سوگند بخدا همانا، این رفیق تو (یعنی علی علیه السلام) اولی (سزاوارترین) مردم است بامر (خلافت) بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جز اینکه ما درباره او (تصدی او بامر خلافت) از دو چیز ترسیدیم، .. تا آنجا که ابن عباس گوید: گفتم یا امیر المؤمنین، آن دو چیز کدام است؟ گفت: ترس و اندیشه ما از جوانی او، و علاقه و محبت او نسبت باولاد عبد المطلب بود. و در جلد ۲ ص ۱۱۵ (همان کتاب) چنین مذکور است: بی میلی ما نسبت باو بجهت جوانی او و محبّت او نسبت باولاد عبد المطلب بود. و گواهی بولایت أمیر المؤمنین علیه السّلام بمعنای مقصود ما (اولویت مطلق) نور و حکمتی است که در دلهای دوستان آنجناب نهاده شده است که در برابر آن بار سفر بسته میشود «۱» و برای تعیین (و تشخیص) حامل بار سنگین آن (ولایت) رسولان اعزام میشوند، چنانکه در آنچه بیهقی در «المحاسن و المساوی» ج ۱ ص ۳۰ ضمن حدیث طولانی که بین ابن عباس و مردی از اهالی (حمص) از توابع شام جریان یافته وارد شده، ضمن آن چنین مذکور است: آنمرد شامی بابن عباس گفت: همانا طایفه و قبیله من خرج سفر برای من گرد آوردند و من فرستاده آنهایم که بعنوان امین خود مرا نزد تو فرستاده اند و تو را نمیسزد که مرا بدون برآوردن حاجتم برگردانی، زیرا قبیله و قوم من در امر علی علیه السّلام (و برای محبت او) در معرض هلاکت هستند، تو آنها را از این تنگی و مشکل برهان، تا خداوند تو را از تنگی برهاند، در نتیجه ابن عباس باو گفت: ای برادر شامی همانا علی علیه السّلام در این امّت از حیث فضیلت و علمش همانند آن عبد صالح است که موسی علیه السّلام با او ملاقات نمود. سپس حدیث ام سلمه را ذکر نموده که متضمن فضایل بسیاری است برای علی علیه السّلام و آن مرد شامی بابن عباس گفت: سینه مرا از نور و حکمت پر نمودی و مرا از تنگی و مشقّت رهاندی خدای تو را از تنگی برهاناد، گواهی میدهم باینکه علی رضی اللّه عنه مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی است. هذا صِراطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ سوره انعام آیه ۱۳۶٫(الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج ۱، ص: ۶۷۶)
فلسفه و حكمت عزادارى را مىتوان در امور ذيل، رهيابى كرد: الف. محبت و دوستى: قرآن و روايات، دوستى خاندان رسول اكرم صلىاللهعليهوآله و اهلبيت (عليهمالسلام) را بر مسلمانان واجب كرده است[1]. روشن است كه دوستى لوازمى دارد و محبّ صادق، كسى است كه شرط دوستى را ـ چنان كه بايد و شايد ـ به جا آورد. يكى از مهمترين لوازم دوستى، هم دردى و هم دلى با دوستان در مواقع سوگ يا شادى آنان است[2]؛ از اين رو در احاديث، بر برپايى جشن و سرور در ايام شادى اهلبيت (عليهمالسلام) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأكيد فراوان شده است. حضرت على (عليهالسلام) در روايتى مىفرمايد: «شيعه و پيروان ما در شادى و حزن ما شريكند». «يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا»[3] امام صادق (عليهالسلام) نيز فرمودند: «شيعتنا جزء منا خُلِقوا مِن فضل طينتنا يسوؤهم ما يسؤنا و يسرّهم ما يسرّنا»[4]؛ «شيعيان ما پارهاى از خود ما بوده واز زيادى گل ما خلق شدهاند؛ آنچه كه ما را بدحال يا خوشحال مىسازد، آنان را بدحال و خوشحال مىگرداند». اين وظيفه عقلانى و شرعى، ايجاب مىكند كه در ايام عزادارى اهلبيت (عليهمالسلام) ، حزن و اندوه خود را به «زبان حال»؛ يعنى، با اشك، آه و ناله و زارى، از نظر خوراك، با كم خوردن و كم آشاميدن مانند افراد غمزده[5] و از نظر پوشاك، با پوشيدن لباسى كه از حيث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف، حكايتگر اندوه و ناراحتى است، آشكار سازيم. ب. انسانسازى: از آنجا كه در فرهنگ شيعى، عزادارى بايد از سر معرفت و شناخت باشد؛ همدردى با آن عزيزان، در واقع يادآورى فضايل، مناقب و آرمانهاى آنان بوده و بدين شكل، آدمى را به سمت الگوگيرى و الگوپذيرى از آنان سوق مىدهد. فردى كه با معرفت در مجالس عزادارى، شركت مىكند؛ شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم مىآميزد و در پرتو آن، انگيزهاى قوى در او پديدار گشته و هنگام خروج از مراسم عزادارى، مانند محبى مىشود كه فعّال و شتابان، به دنبال پياده كردن اوصاف محبوب در وجود خويشتن است. ج. جامعهسازى: هنگامى كه مجلس عزادارى، موجب انسانسازى گشت؛ تغيير درونى انسان به عرصه جامعه نيز كشيده مىشود و آدمى مىكوشد تا آرمانهاى اهلبيت (عليهمالسلام) را در جامعه حكمفرما كند. به بيان ديگر، عزادارى بر اهلبيت (عليهمالسلام) ؛ در واقع با يك واسطه زمينه را براى حفظ آرمانهاى آنان و پياده كردن آنها فراهم مىسازد. به همين دليل مىتوان گفت: يكى از حكمتهاى عزادارى، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى اسلام است. د. انتقالدهنده فرهنگ شيعى به نسل بعد: كسى نمىتواند منكر اين حقيقت شود كه نسل جديد در سنين كودكى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهلبيت (عليهمالسلام) آشنا مىشوند. به راستى عزادارى و مجالس تعزيه، يكى از عناصر و عوامل برجستهاى است تا آموزههاى نظرى و عملى امامان راستين، به نسلهاى آينده منتقل شود. مراسم عزادارى، به دليل قالب و محتوا، بهترين راه براى تعليم و تربيت نسل جديد و آشنايى آنان با گفتار و كردار اهلبيت (عليهمالسلام) است.
پی نوشت ها ______________________________ [1]. نگا: شورى 42، آيه 23؛ هود (11)، آيه 29؛ ميزانالحكمه، ج 2، ص 236. [2]. نگا: المحبة فى الكتاب والسنة، صص 169 ـ 170 و 181 ـ 182. [3]. بحارالانوار، ج 44، ص 287. [4]. امالى، ص 305. [5]. طبق فرموده امام صادق (عليهالسلام) به معاوية بن وهب، «عزاداران سيدالشهدا در روز عاشورا از آب و غذا دورى جويند تا آن كه يك ساعت از وقت فضيلت نماز عصر بگذرد، و در حد لزوم به غذاى معمول صاحبان مصيبت، سدّ جوع و عطش كنند». [نگا: تاريخ النياحة الامام الشهيد الحسين بن على، ج 1، صص 157ـ159].
یكی از سوالاتی كه ذهن هر حق جویی را به خود مشغول میكند این است كه پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم در آخرین لحظات حیات چه میخواستند بفرمایند؟ در طبقات کبری از ابن عباس نقل شده که گفت: وقتی وفات رسول خدا نزدیک شد، در خانه مردانی بودند که در بین آنان عمر بن خطاب هم حضور داشت و پیامبر خدا فرمود: برای من کاغذی بیاورید تا برایتان کتابی بنویسم. پس از آن هرگز گمراه نشوید. در این هنگام عمر بن خطاب گفت: مریضی بر او شدت یافته و قرآن نزد ماست و کتاب خدا ما را کافی است. اهل خانه اختلاف کردند. برخی بر قول خلیفه دوم اصرار ورزیدند و عدهای خواهان اطاعت از امر پیامبر(ص) بودند. هنگامی که اختلاف و نزاع زیاد شد پیامبر(ص) فرمود: از نزد من برخیزید و بروید. طبقات کبری، ابن سعد، ج 2، ص 242
به عقیده شیعیان، هرچند که بعد از رحلت پیامبر (ص)، امکان مشاهده فیزیکی ایشان وجود نداشته و نمی توان ارتباطاتی که مختص به جهان مادی است را با ایشان برقرار نمود، اما ارتباط معنوی این فرستاده بزرگ الاهی با پیروانش قطع نشده و آن حضرت، هم اکنون نیز از این جهان و آنچه در آن می گذرد، با خبر است و سلام و زیارت ما نیز یقینا به گوش ایشان خواهد رسید و مؤثر خواهد بود. در ضمن، هرچند وهابیون با استناد به دو آیه درصدد اثبات خلاف این مطلب هستند اما باید بگوییم این دو آیه مورد استناد وهابیت، مدعای آنان را ثابت ننموده، بلکه آیات بسیاری در قرآن وجود دارد که امکان ارتباط با مردگان را ثابت نموده و در برخی موارد، مانند شهیدان اعلام می نماید که آنان در واقع، مرده نیستند، بلکه افراد زنده ای هستند که نزد خدایشان روزی می خورند و با بازماندگان خود ارتباط معنوی ایجاد می نمایند. مطمئنا پیامبری که هم خود یک شهید بوده و هم مقامی بسیار والاتر از دیگر شهدا دارد، از چنین توانایی محروم نخواهد بود.
از نظر قرآن، پیامبر گرامی اسلام، اسوه حسنه زندگی است؛ زیرا تجسم همه آموزه های وحیانی قرآن است و خلق پیامبر(ص) همان خلق قرآنی نیکی است که خداوند انسان را برای خلافت الهی خود بدان خوانده است. به سخن دیگر، پیامبر(ص) آینه اخلاق خداوندی و مظهر اتم و اکمل آن است. شاید این کلی گویی نتواند حقیقت آن حضرت(ص) را بیان کند؛ بنابراین، لازم است تا با بررسی آیاتی که خداوند پیامبر(ص) را وصف می کند، دریابیم که پیامبر(ص) چگونه مظهر اخلاق خداوندی است تا بتوانیم براساس فلسفه و سبک زندگی آن حضرت(ص) زندگی شخصی و فردی و اجتماعی خود را تنظیم کنیم و در حوزه ها و ابعاد گوناگون از جمله عبادی و اخلاق فردی و اجتماعی از ایشان پیروی کنیم و محبوب خداوند شویم.
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نیکان و آدرس ataataee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.