شهیدی که امام زمان در تشیع جنازه اش شرکت کرده...
نیکان

هوالشهید

 

آرزویم را شهادت می نویسم...

 

شهید عبد الحمید حسینی (فدایی امام زمان)

 

(شهیدی که امام زمان در تشیع جنازه اش شرکت کرده)

 

 

شهید عبد الحمید حسینی در سال ۱۳۴۱در شهر شیراز دریک خانواده مذهبی متولد شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد وچند مدتی محافظ سید علی اصغر دستغب برادر شهید محراب عبد الحسین دستغیب بود و مدتی هم در کردستان مشغول مبارزه با منافقین بود.

وسر انجام درتاریخ سیزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱در عملیات بیت المقدس در فکه به شهادت رسید.

این شهید عزیز عاشق امام زمان بود و هنگامی که نام مبارک آن حضرت را می شنید به عنوان احترام بلند می شد و ارادت خاصی به آن حضرت داشت ودروصیتنامه خود وصیت می کند که شبانه من را به خاک بسپارید و پنج نفر در تشیع جنازه من شرکت بکنند، ۱- پدرم ۲- جناب علی اصغر دستغیب وچند تن از دوستان شهید وبرقبرم بنویسید پاسدار فدایی امام زمان وبه قول یکی دوستانش که از دور نظاره گر این تشیع جنازه بود حضور امام زمان و گرفتن تابوت آن شهید بود وگذاشتن آن در قبر بود.

وحالا اصل خاطره را به زبان خود دوست شهید بیان می کنم
مراسم تشیع جنازه آن شهید…
از اینکه من جز آن چند نفر نبودم غبطه می خوردم وجهت رعایت وصیتش دورا دور در مراسم شرکت کردم.

فضای مراسم طوریدیگر به نظرم آمد حضرت زهرا را بین خود وخدا واسطه نمودم و خدارا قسم دادم که اگر موضوع خاصی در این مکان وجود دارد من بدانم تشییع کنندگان فقط چند قدم مانده به قبر تابوت شهید رااز زمین بلندکردند تا محل قبر تشییع نمودند .

هنوز یکی دو قدم از تشیع نگذشته بود که یکی از دوستانم به حالت گریه وغیره عادی شخصی را به دنبالمن فرستاد تا به نزد او بروم .

خود را به او رساندم به من گفت بیاکه من دارم می بینم گفتم چه می بینی ؟گفت امام زمان «ع» را می بینمجلو تابوت رو گرفته وبا تشییع کنندگان می آید .

تقریبا دیگر به بالای سرقبر محل دفن رسیده بود.

وقتی تابوت را روی زمین گذاشتند باز گفتم دیگه چه میبینی ؟

گفت حضرت در کنار تابوت ایستاده.

در آن هنگام جنازه شهید بزرگوار را به داخل قبر انتقال دادند در حالی که حاج آقا دستغیب به داخل قبررفته بود تا آن شهید گرانقدر را در قبربگذارند و برای او تلقین بخوانند وقتی که جنازه آن شهید عزیز را درقبر گذاشتند گفتم هنوز آقا را می بینی ؟

گفتند خیر دیگر نمی بینم به اوگفتم که اگر صلاح می دانی به آقای دستغیب موضوع را بگویم .

ایشان فرمودند : اشکالی ندارد ولی نگویید چه کسی دیده من فورا به طرف آقای دستغیب رفتم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم و از ایشان خواستم دعای فرج را همگی با هم در حضور ایشان بخوانیم آقا قبول نمودند واز قبر بیرون آمد و همگی دعای فرج را با هم خواندیم و انگار از من میخواستند که مطلب را برای جمه حاضر بیان کنم . امر ایشان را اطاعت نمودم.

 

 

شهادت شهادت همه آرزومه

 

شهادت شهادت رویای ناتمومه

 

 

اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک(گمنام)

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج المهدی روحی فداه

 

 

یاعلی مدد

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نیکان و آدرس ataataee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: