نگاهی به سبک زندگی قرآنی خاتم المرسلین(ص) - تجسم عینی اخلاق خدایی
نیکان

اسوه حسنه برای تمام نسل ها در همه عصرها

خداوند در قرآن پیامبرش را به عنوان اسوه حسنه معرفی می کند. این بدان معناست که آن حضرت(ص) باید به گونه ای باشد که هیچ گونه رفتار ضد خدایی و ضد اخلاقی و هنجاری از ایشان سر نزده باشد. بنابراین، همه روایاتی که به نوعی نقص و عیبی را درباره پیامبر(ص) مطرح می کند و ایشان را دارای اخلاق و یا رفتاری زشت می داند، اخبار دروغین و نادرست و ناروایی است که باید به دیوار کوبیده شود. به عنوان نمونه اخباری که از عبوس شدن پیامبر(ص) در برخورد با برخی از افراد مانند کور و نابینا و کنارکشی از ایشان از سوی برخی نقل شده باید نادرست و باطل باشد؛ زیرا کسی که به طور مطلق به عنوان اسوه نیک الهی مطرح است حتی در یک مورد نمی بایست رفتاری خلاف اخلاق و هنجار داشته باشد؛ زیرا در صورت وجود حتی یک خلاف و اشتباه و خطا ولو سهوی و غیرعمدی، نمی تواند سرمشق نیک مطلق الهی برای بشر باشد. اگر یک مورد دروغ از ایشان نقل شده یا احتمال آن داده شود که ایشان دروغی گفته باشد، دیگر سخنش غیرقابل اعتماد خواهد بود. خداوند درباره ویژگی رفتاری آن حضرت(ص) می فرماید: لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجو الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا؛ هر آینه برای شما در رسول الله سرمشق نیک برای کسانی است که امید به خداوند و روز آخرت دارند و خداوند را بسیار یاد می کنند.[1] از این آیه به دست می آید که سبک زندگی را باید از پیامبر آموخت. کسانی که می خواهند خداوند ایشان را به سعادت اخروی و بی پایان برساند و در آخرت سعادتمند باشند، باید روش زندگی آن حضرت را الگوی خویش قرار دهند. همچنین از آیه به دست می آید که سبک زندگی پیامبر(ص) خود بهترین ذکر الهی است؛ در حقیقت هر کسی به ایشان و سبک زندگی اش می نگرد و الگو می گیرد، همواره اهل ذکر الله خواهد بود؛ زیرا زندگی ایشان سرشار از ذکر الله است و هر بعدی از ابعاد زندگی اش انسان را به یاد خدا می آورد که همین ذکر الله موجب رسیدن به مقام اطمینان و طمانینه ای است که در آیات 26 تا 30 سوره فجر درباره آثار آن از جمله رسیدن به مقام جنت فعل و صفات و ذات سخن گفته شده است.

حجیت سبک زندگی پیامبر(ص)

از آیات قرآن از جمله آیه 7 سوره حشر به دست می آید که سبک زندگی پیامبر(ص) آنچنان کامل و معصومانه است که انسان بدون هیچ اما و اگری می تواند آن را سرمشق زندگی خود قرار دهد. خداوند می فرماید: و ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا؛ و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت باز ایستید. بر اساس این آیه و آیات دیگر قرآن، سبک زندگی پیامبر(ص) در قول و فعل و تقریر برای مردمان حجت است، چنانکه حجتی علیه آنان است. به این معنا که هر انسانی می تواند بر اساس این سبک زندگی در نزد خداوند استدلال کند و بگوید رفتار و گفتار و افکارم بر اساس آن چیزی است که پیامبر(ص) فرموده است؛ چنانکه خداوند نیز می تواند استدلال کند که چرا برخلاف رفتار و افکار و گفتار پیامبر(ص) عمل کرده اید؟ پس سبک زندگی آن حضرت(ص) باید آنچنان کامل باشد که بتوان آن را حجت قرار داد و بر اساس آن له و علیه کسی حکم کرد. این بدان معناست که پیامبر(ص) در اوج اصول اخلاقی و در مرتبه مکارم اخلاقی رفتار می کرد و اگر کسی بتواند آنچنان رفتار کند، نه تنها به اوج می رسد بلکه در هنگام محاسبه و مواخذه دست پر خواهد بود.

محبوبیت سبک زندگی پیامبر(ص)

بر اساس همین اصول است که خداوند زندگی پیامبر(ص) را یک زندگی مطلوب و محبوب معرفی می کند و از مردم می خواهد برای رسیدن به مقام محبوبیت در نزد خداوند، از او و سبک زندگی اش اطاعت کنند. خداوند می فرماید:

بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است. بگو خدا و پیامبر[او] را اطلاعت کنید، پس اگر رویگردان شدند قطعا خداوند کافران را دوست ندارد[2] در این آیات بیان شده که با اطاعت از پیامبری که محبوب خداوند است، می توان به محبوبیت خداوند دست یافت؛ زیرا ایشان در همه چیز در اوج کمال بوده و شاخصی است که می توان بر اساس آن حق و باطل را شناخت.

خلق عظیم پیامبر(ص)

عظمت اخلاقی پیامبر(ص) چنان مثال زدنی است که خداوند خود، ایشان را به عنوان سرمشق عینی برای بشریت معرفی می کند؛ زیرا پیامبر(ص) تجسم عینی مظاهر کمالی اسماء الهی و اخلاق الهی است و اگر خداوند می خواست در قالب چیزی یا کسی اخلاق خویش را بنمایاند، کسی جز پیامبر(ص) ظرفیت آن را نداشته و ندارد تا این صفات کمالی اخلاق را در آن تجلی بخشد بنابراین، پیامبر(ص) مجسمه عینی و ملموس اخلاق خداوندی است و اوست که می تواند بازتاب دهنده اخلاق الهی باشد؛ زیرا پیامبر(ص) آینه ای است که می تواند تمام قد و قامت یار را نشان دهد. پس برای اینکه انسان خدایی شود و رنگ خدایی بگیرد[3] و در مقام مظاهر اسماء الهی در مقام خلافت خداوند، مظهر ربوبیت شود باید از پیامبر(ص) بیاموزد و ایشان را سرمشق قرار دهد تا خلیفه خداوند شود.[4]

سرمشقی از جنس انسان

باید توجه داشت که پیامبر(ص) از جنس بشر است. تاکید بر بشریت از آن روست که همه نواقص بشری در پیامبر(ص) وجود دارد؛ ولی ایشان با اتصال به خداوند غنی حمید، توانست نواقص فقری خود را به غنای الهی پیوند زند و همانند برکه آبی که به دریای بی نهایت الهی پیوند خورده از همه آثار و برکات آن دریای بی نهایت بهره مند شود. بنابراین نباید عصمت پیامبر(ص) را به عنوان یک مانع در سرمشق گیری مطرح کرد و گفت: پیامبر(ص) معصوم کجا؟ مای غیر معصوم کجا؟! بلکه باید گفت: همان طوری که پیامبر(ص) با اتصال به خداوند غنی حمید، از فقر و نواقص فقری، خود را رهانید[5] ما نیز باید با فرار از هر مانعی و اتصال به خداوند، از فقر بشری رهایی یافته و با خداوند، مستغنی شویم و به غنا و ثروت و دارایی بی پایان رسیم. از این رو در آیات قرآن بارها اصطلاح «انا بشر مثلکم» تکرار می شود، با این تفاوت که «یوحی الی» که این وحی به سبب همان اتصال است. پس اگر کسی می خواهد به مقامات غنا و ثروت الهی برسد باید خودش را از راه سرمشق های عینی و ملموس از جمله پیامبر(ص) به این مقامات برساند و بداند که پیامبر(ص) از جنس بشر است و هر بشری از این ظرفیت برخوردار است تا خودش را به جای غنی برساند و از غنای الهی برخوردار و بهره مند گردد.

خداوند در آیه 128 سوره توبه در هنگام توصیف پیامبر(ص) به اخلاق الهی می فرماید: رسول من انفسکم؛ او فرستاده ای از جنس خود مردم است. این تاکید از آن روست تا گمان نشود که آن حضرت(ص) به سبب عصمت الهی نمی تواند الگوی کسانی باشد که عصمت الهی ندارند؛ زیرا پیامبر(ص) همانند دیگران از شهوت های غذایی و جنسی و مانند آن برخوردار بوده است و این طور نبوده که ویژگی بشری خود را از دست داده باشد، بلکه ایشان نیز در برابر زیبایی حتی زیبایی زنان شگفت زده می شد[6] و تحت تاثیر زیبایی و مانند آن قرار می گرفت ولی خود را براساس تقوای الهی که به طرق مختلف از جمله عبادت حاصل شده، حفظ می کرد. خداوند در آیات بسیاری از قرآن از جمله آیه 21 سوره بقره بیان می کند اگر انسان عبادت و بندگی کند به مقام تقوا می رسد که از جمله آثار آن دست یابی به سه گانه یقین است که در آن صورت چون اهل شهود است علم و دانش وی به گونه ای خواهد بود که تردیدی در آن راه نمی یابد و خداوند به او بصیرتی می دهد که حق و باطل را بازشناسد حتی اگر در فتنه باشد و همچنین از وحی نیز برخوردار می شود که به او می گوید کدام کار خیر را باید انجام دهد.[7]

نفوذ پذیری در برابر رنج مردم

از نظر قرآن انسان مومن همانند خداوند دارای صفت عزت است. عزت به معنای نفوذ ناپذیری و سخت و مقاوم بودن در برابر فشارهای بیرونی و درونی است. زمین عزاز به معنای زمین سفت و سختی است که هیچ چیزی نمی تواند شکافی در آن ایجاد کند و راه نفوذ و رخنه ای بیابد. از آنجا که چنین زمینی بسیار مقاوم و استوار است، به طور طبیعی مغلوب و مقهور کسی و چیزی نمی شود؛ از این رو عزیز را غالب غیرمغلوب و قاهر غیر مقهور نیز می دانند که لازمه چنین سرزمین و چیزی است و چون چنین سرزمین هایی کم است، به هر چیزی که نادرالوجود باشد نیز عزیز می گویند.

اما خداوند با آنکه پیامبرش را همانند خود دارای چنین عزتی می داند و می فرماید: لله العزه و لرسوله و للمومنین؛ عزت تنها برای خداوند و رسولش و مومنان است.[8] با این حال می فرماید همین پیامبر(ص) در برابر رنج مردم آنچنان نرم و لطیف است که به سادگی خود را وا می دهد و مورد نفوذ قرار می گیرد. او چنان لطیف و نرم است که وقتی با رنج مردم مواجه می شود دیگر طاقت ندارد و به سادگی و آسانی نرم می شود. خداوند می فرماید: عزیز علیه ما عنتم؛ هر چه شما را رنج می دهد بر ایشان عزیز می شود[9] ؛ یعنی به راحتی آن عزت و نفوذ ناپذیری اش کنار می رود و دیوار عزتش ترک می خورد و همانند سنگ خارا می ترکد و از ایشان آب نرم و لطیف محبت بیرون می زند. این پیامبری که در برابر دشمنان، سختگیر و شدید و همانند دژی استوار محکم و عزیز و نفوذناپذیر است، در برابر مومنان و رنج مردم چنان اهل رحمت و رافت است[10] که دیواره عزتش ترک می خورد و نرم و لطیف می شود. پس بر ایشان گران است تا رنج مردمان را ببیند و در برابر مشکلات انسان ها سخت می شکند و احساس ناراحتی می کند و از همدردی به همدلی می رسد و می کوشد به هر وسیله ای شده از جمله شفاعت و استغفار برای مردمان راهگشای آنان باشد و باری از مشکلات و رنج های آنان بردارد و خود را در سختی و رنجی افکند که حتی مورد اعتراض خداوند قرار می گیرد.[11]

حرص پیامبر(ص) برای مردم

خداوند در تبیین شخصیت و خلق و خوی پیامبر(ص) به صفت حرص ایشان اشاره می کند و می فرماید: حریص علیکم؛ بر شما حریص است.[12] باید توجه داشت که واژه طمع به معنای درخواست چیزی است که شخص استحقاق آن را ندارد؛ اما حرص به معنای درخواست زیاده از استحقاق است؛ یعنی شخص استحقاق چیزی را دارد ولی استحقاق بیش از آن را ندارد، ولی خواهان آن است. از نظر قرآن، طمع و حرص می تواند مثبت و منفی باشد؛ زیرا اگر این طمع در جنبه های مادی دنیوی و برای خودش باشد، منفی و ضدارزشی است؛ ولی اگر در جنبه های معنوی و اخروی باشد، امری ارزشی و مثبت است. اینکه انسان طمع بهشتی شدن را داشته باشد یا برای مقامات برتر و والای بهشتی حرص بزند و یا برای نجات مردمان آزمندی داشته باشد، امری مثبت و ارزشی است. با آنکه خداوند به پیامبر(ص) می فرماید هر کسی که او بخواهد اهل ایمان نمی شود، بلکه مشیت الهی به هر چه تعلق گرفته آن می شود، باز پیامبر(ص) از سر رافت و دلسوزی حرص می زند که بیش از آنچه ممکن است، کسانی اهل ایمان شوند و از آتش دوزخ نجات یابند. این گونه است که شب و روز بر احوالات مردم اشک می ریزد و آنها را از دوزخ می ترساند و از خداوند می خواهد تا انسان ها را از شرور نفسانی و شیطانی نجات دهد و به بهشت عافیت و سعادت و سلامت برساند. این حرص و آزمندی، مثبت است و هر کسی باید بکوشد حتی دشمنان خونی اش از دوزخ در امان مانند و آنها را حواله دوزخ نکند. از آیه به دست می آید که حرص حضرت تنها محدود به خویشان نبود بلکه حتی دشمنان و منافقان را شامل می شود؛ زیرا ایشان رحمت برای جهانیان بود.[13]

خداوند در آیات دیگر نیز به مسئله علاقه مندی آن حضرت(ص) برای هدایت و رنجی که از کفر ایشان می برد، اشاره کرده است. خداوند متعال در آیه دیگری می فرماید: «و اصبر و ما صبرک الا بالله و لا تحزن علیهم و لا تک فی ضیق مما یمکرون» صبر کن و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد! و به خاطر (کارهای) آنها، اندوهگین و دلسرد مشو! و از توطئه های آنها، در تنگنا قرار مگیر.[14]

در جایی دیگر می فرماید: «فلا تذهب نفسک علیهم حسرت ان الله علیم بما یصنعون؛ » پس مبادا به سبب حسرت ها[ی گوناگون] بر آنان، جانت [از کف] برود؛ قطعا خدا به آنچه می کنند، داناست.[15] از این دو آیه به دست می آید که ایشان بسیار از کفر مردم رنج می برد؛ زیرا می دانست و می دید که آتش دوزخ چه می کند و نمی خواست هیچ کسی گرفتار چنین آتشی شود. این نهایت دلسوزی بود که موجب تحلیل و ذوب شدن و پیر شدن پیامبر(ص) و رنج عظیم ایشان می شد.

رافت و رحمت خاص برای مومنان

ایشان همان طوری که نسبت به همگان احساس مسئولیت می کرد و رنج می برد که چرا گمراه هستند و به سوی دوزخ می روند، نسبت به مومنان از دو صفت اخلاقی برتر نیز برخوردار بود که در آیه 128 سوره توبه به آن اشاره شده است. خداوند می فرماید: «بالمؤمنین رؤوف رحیم؛ ایشان نسبت به مومنان اهل رافت و رحمت رحیمی بودند. در حقیقت رحمانیت ایشان عام و برای همه عالمیان از انسان و جن و فرشته و ما سوی الله بود؛ همان طوری که خداوند این گونه است؛ اما نسبت به مومنان همانند خداوند اهل رحمت رحیمی و خاص بود. آن حضرت در برابر مومنان بسیار متواضع و فروتن بود و از خود ایثار می کرد. در آیات قرآنی مواردی از ایثارگری و کرامت اخلاقی ایشان بیان شده است. پس پیامبر(ص) با آنکه پیامبر اعظم بود همچنین پیامبر اکرم بود و در مقام و مرتبه مکارم اخلاقی با مردم مومن مواجه می شد و فراتر از عدل و احسان در مرتبه کرامت با ایشان تعامل داشت.

عفو و گذشت از خطاکار

پیامبر عظیم الشأن اسلام در مسایل فردی اهل عفو و گذشت بود. او از خیلی اهانت ها و توهین ها و سنگ پرانی ها و دشمنی های فردی دشمنانش گذشت کرد و خطاهای ایشان را نادیده گرفت. البته اگر مسئله اجتماعی بود و خطری از دشمنان جامعه را تهدید می کرد حتی اگر به شکل شایعه سازی و اخبارهای دروغین بود، به شدت برخورد می کرد، اما اگر مسائل اجتماعی تحت تاثیر شدید قرار نمی گرفت حتی در این حوزه نیز اهل گذشت بود. از این روست که از ابوسفیان ها و مانند آنها گذشت با آنکه نقش بسیار مخربی را در طول تاریخ بیست و سه ساله دعوت داشتند. خداوند از پیامبر(ص) خواسته بود تا در مقام احسان اهل عفو و گذشت باشد و ایشان نیز این گونه بود: فاعف عنهم.[16]

استغفار برای همگان

از دیگر خصوصیات اخلاقی رسول خدا استغفار برای همگان بود. از آنجا که انسان ها دچار گناه و خطا می شوند و همین گناهان موجب فرود عذاب الهی است، ولی وجود پیامبر(ص) و استغفار ایشان، خود مهم ترین بازدارنده از عذاب الهی بود.[17] از این رو ایشان برای مردم استغفار می کرد تا پاک و پاکیزه شوند و ظرفیت پذیرش کار خیر را پیدا کنند. آن حضرت(ص) حتی برای دشمنان و منافقان استغفار می کرد که البته در برخی از موارد به سبب آنکه این استغفار مانع از عذاب می شد، خداوند از پیامبر می خواهد نسبت به برخی به طور استثنا استغفار نکند؛ زیرا آنان سزاوار و شایسته استغفار نیستند.[18] اما برای دیگران استغفار مجاز می بود و حتی ایشان مامور به استغفار بود و حضرت نیز این کار را می کردند.[19]

مشاوره و مشارکت بخشی در امور اجتماعی

پیامبر(ص) با آنکه با اتصال به منبع و خاستگاه علم و دانش از همه چیز آگاه بود؛ ولی برای تربیت مردم و جامعه به اصل مشاوره می پرداخت و با مشارکت بخشی در امور اجتماعی تلاش می کرد تا عقول مردم را رشد دهد. این گونه است که در امور اجتماعی با مشارکت بخشی به مردم آنان را تشویق به فعالیت های اجتماعی و حضور فعال در جامعه می کرد. این صفت و اخلاق پیامبری موجب شد تا مردمانی در جامعه رشد کنند که جهان اسلام را در منطقه غرب آسیا مدیریت کنند و تمدن اسلامی را بسازند. پیامبر(ص) به حکم الهی در امور اجتماعی اهل مشورت بود و مردم را به مشارکت فعال در عرصه های اجتماعی و سیاسی دعوت می کرد و این گونه نبود که از انتقاد بترسد و دیگران را به بی سوادی متهم کند؛ در حالی که خود اهل علم غیب بود. خداوند به پیامبرش می فرماید: شاورهم فی الامر[20] آن حضرت(ص) نیز در امور جنگی و غیرجنگی از مردمان مشورت می گرفت که از جمله معروف ترین آنها مشورت در جنگ احزاب و یا همان جنگ خندق است.

مهمان داری و مهمان پذیری

از دیگر خصوصیات اخلاقی پیامبر(ص) مهمان پذیری و مهمان داری البته از قشر مستضف و نادار بود، نه آنکه دارندگان را بر سر سفره خویش مهمان کند. ایشان با آنکه غذایی کم و ساده می خورد ولی همواره بر سر سفره خویش مردم ندار را دعوت می کرد و مهمان می نمود. در این مهمانی ها نه افراد پولدار و سرشناس بلکه فقیران و ناتوانان حضور داشتند که گاه هم مایه دردسر بودند ولی ایشان با بزرگواری با مهمان برخورد می کرد و با آنکه خسته بود به روی خویش نمی آورد و برخی مهمانان با گستاخی مزاحمت های کلامی و رفتاری را موجب می شدند که البته پیامبر(ص) از روی حیا برخوردی نمی کرد. خداوند می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید! به خانه پیامبر وارد نشوید مگر آنکه به شما اجازه داده شود برای خوردن غذا (به شرط آنکه قبل از موعد نیایید) و در انتظار وقت غذا نباشید؛ ولی هرگاه دعوت شدید پس داخل شوید و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید و (بعد از خوردن غذا) به گفت وگو نپردازید؛ همانا این (گفت وگوهای پس از غذا) پیامبر را آزار می دهد، اما او از شما شرم می کند (و چیزی نمی گوید) ولی خداوند از (گفتن) حق شرم ندارد.[21]

آنچه بیان شد تنها گوشه ای از خلق عظیم و سبک زندگی قرآنی پیامبر(ص) در حوزه رفتار اجتماعی است. با بهره گیری از همین نمونه ها می توان سبک زندگی خود را دگرگون و جامعه را به سوی نظام اسلامی سوق داد. باشد با بهره گیری از سبک زندگی پیامبر(ص) جهانی سرشار از صلح و صفا و مهر و عشق و محبت ایجاد کرد.

پی نوشت ها

[1] احزاب، آیه6

[2]  آل عمران، آیات 31 و 32

[3]  بقره، آیه 138

[4]  آل عمران، آیه 79

[5] فاطر، آیه 25

[6] احزاب، آیه 52

[7] بقره، آیه 282؛ انفال، آیه 29؛ طلاق، آیات 2 و 3؛ تکاثر، آیات 5 و 7؛ واقعه، آیه 95؛ انبیاء، آیه 73

[8] منافقون، آیه 8

[9] توبه، آیه 128

[10] فتح، آیه 29

[11] شعراء، آیه 3

[12] توبه، آیه 128

[13] انبیاء، آیه 107

[14]  نحل، آیه 127

[15] فاطر، آیه 8

[16] آل عمران، آیه 159

[17]انفال، آیه 33

[18] توبه، آیه 80

[19]  آل عمران، آیه 159

[20] آل عمران، آیه 159

[21] احزاب، آیه 53

http://www.hawzah.net


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نیکان و آدرس ataataee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: